'Reza'
پسندها
245

نوشته‌های نمایه آخرین فعالیت فرستادن‌ها درباره

  • ای وای شرمنده کردی.... شوخی کردم برادر.:rose::black_eyed:

    راضی به زحمت نبودیم...
    نیدونم والا:smiliess (11):......پ خ بگو آفرین :4d564ad6::4d564ad6: منتظرم
    اشعاری رو دوست دارم که پر محتوا باشن اما بیشترشون با حرف مشترکی شروع میشن متاسفانه :(
    زن و شوهری با کشتی به مسافرت رفتند.
    کشتی چند روز را آرام در حرکت بود که ناگهان طوفانی آمد
    و موج های هولناکی به راه انداخت، کشتی پر از آب میشد
    ترس همگان را فراگرفت و ناخدا می گفت که همه در خطرند
    و نجات از این گرفتاری نیاز به معجزه خداوندی دارد.
    زن نتوانست اعصاب خود را کنترل کند
    و بر سر شوهر داد و بی داد زد
    اما با آرامش شوهر مواجه شد، پس بیشتر اعصابش خورد شد
    و او را به سردی و بیخیالی متهم کرد
    شوهر با چشمان و روی درهم کشیده به زنش نگریست
    خنجری بیرون آورد و بر سینه زن گذاشت
    و با کمال جدیت گفت:
    آیا از خنجر می ترسی؟
    گفت: نه
    شوهر گفت: چرا؟
    زن گفت: چون خنجر در دست کسی است که
    به او اطمینان دارم و دوستش دارم
    شوهر تبسمی زد و گفت: حالت من نیز مانند تو هست
    این امواج هولناک را در دستان کسی می بینم که بدو اطمینان دارم و دوستش دارم!!
    آری! زمانیکه امواج زندگی تو را خسته و ملول کرد
    طوفان زندگی تو را فرا گرفت
    همه چیز را علیه خود می دیدی
    نترس! زیرا خدایت تو را دوست دارد
    و اوست که بر همه طوفانهای زندگیت توانا و چیره است..
    نترس
    بی خیال نداشته هایت..
    بی خیال غصه هایت..
    ممنون بابت امتیاز ....:riz304:
    آره یه مدتی هس بچه خسیس شدن امتیاز نمیدن ... دلم گرفت بابا
    عه حالا خوبه یا بد اییییش

    منو داوا منو دو بهم زنی خخخ نوچ هرگز ..من فقط تلطیف اوضاع کردم :ph34r-smiley::4d564ad6:
    بزرگیتون میرسونم آقا رضا...............جریمه مسابقه س دیگه...تا شب این باشه بعد عوض میکنم:4d564ad6:
    آفنر همون آفرین خخ ..به زبون پاندای کونگ فوکار :)

    کدوم تحلیلا؟ هووم
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
بالا