navik
پسندها
9

نوشته‌های نمایه آخرین فعالیت فرستادن‌ها درباره

  • ماهیها چقدر اشتباه میکنن٬قلاب٬علامت کدامین سوال است که بدان پاسخ میدهند؟آزمون زندگی ما پر از قلابهایست که وقتی اسیر طعمه اش میشویم تازه میفهمیم ماهیها بی تقصیرند!
    آخرین شعر من اینست "سفر در پیش است "

    نه ایشالا که آخرین شعرتون نباشه,اما من کمتر از10روز دیگه1سفر در پیش دارم(کنگره هست).بخاطر همین امروز که این عنوان رو دیدم،برام جالب بود.
    وقت خریدن لباسهای پاییزی دقت کن، لباسهایی بخر با جیب های بزرگ، به اندازه دو دست! شاید همین پاییز عاشق شدی!!

    سلام...ممنونم از شعرهای زیبات ....واقعا عالیه
    دهانت را می‌بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم

    دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
    دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد
    روزگار غریبی است نازنین
    و عشق را کنار تیرک راهوند تازیانه می زنند
    عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
    شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
    روزگار غریبی است نازنین
    و در این بن بست کج و پیچ سرما
    آتش را به سوخت بار سرود و شعر فروزان می دارند
    به اندیشیدن خطر مکن
    روزگار غریبی است نازنین
    آنکه بر در می کوبد شباهنگام
    به کشتن چراغ آمده است
    نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
    دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
    دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد
    روزگار غریبی است نازنین
    نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
    عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
    آنک قصابانند بر گذرگاهان مستقر با کُنده و ساطوری خون آلود
    و تبسم را بر لبها جراحی می کنند
    و ترانه را بر دهان
    کباب قناری بر آتش سوسن و یاس
    شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
    ابلیس پیروز مست سور عزای ما را بر سفره نشسته است
    خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد

    احمد شاملو
    د
    سلام دوست عزیز متاسفانه نام بنده (mojtabak62) بسته شده است. لطفا 5 ثانیه بگذارید و از وبلاگ اینجانب دیدن کنید bacteria1391.blogfa.com
    دو همراز

    در آبگیر، سحرگاه بط به ماهی گفت
    که روزه گشت و شنا کردن و جهیدن نیست

    بساط حلقه و دامست یک سر این صحرا
    چنین بساط، دگر جای آرمیدن نیست

    تورا همیشه ازاین نکته با خبر کردم
    ولیک، گوش تورا طاقت شنیدن نیست

    هزار مرتبه گفتم که خانهٔ صیاد
    مکان ایمنی و خانه برگزیدن نیست

    من از میان بروم، چون خطر شود نزدیک
    تو چون کنی، که تورا قدرت پریدن نیست

    هزار چشمهٔ روشن، هزار برکهٔ پاک
    بهای یک رگ و یک قطره خون چکیدن نیست

    بگفت منزل مقصود آنچنان دور است
    که فکر کوته ما را بدان رسیدن نیست

    هزار رشته، براین کارگاه می‌پیچند
    ولی چه سود، که هر دیده بهر دیدن نیست

    ز خرمن فلک، ای دوست خوشه‌ای نبری
    که غنچه و گل این باغ، بهر چیدن نیست

    اگر ز آب گریزی، به خشکیت بزنند
    ازاین حصار، کسی را ره رهیدن نیست

    به پرتگاه قضا، مرکب هوی و هوس
    سبک مران که مجال عنان کشیدن نیست

    به پای گلبن زیبای هستی، این همه خار
    برای چیست، اگر از پی خلیدن نیست
    چنان نهفته و آهسته می‌نهند این دام
    که هیچ فرصت ترسیدن و رمیدن نیست

    سموم فتنه، چو باد سحرگهی نسوزد
    بجز نشان خرابی، در آن وزیدن نیست

    چو من بخاک تپیدم، تو سوختی به شرار
    دگر حدیث شنا کردن و چمیدن نیست

    به راه گرگ حوادث، شبان بخواب رود
    چو خفت، گله چه داند گه چریدن نیست

    برید و دوخت قبای من و تو درزی چرخ
    ز هم شکافتن و طرح نو بریدن نیست

    متاع حادثه، روزی به قهر بفروشند
    چه غم خورند که ما را سر خریدن نیست

    پروین اعتصامی
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
بالا