دریا... 2012-11-21 یک بار برای دیدن دریا قدم به ساحل گذاشتی.... اما امواج دریا هزاران بار برای بوسیدن قدمگاهت تا روی ساحل پیش آمدند. دلم برایت تنگ میشود........ هزاران بار بر قدمگاهت بوسه میزنم.
یک بار برای دیدن دریا قدم به ساحل گذاشتی.... اما امواج دریا هزاران بار برای بوسیدن قدمگاهت تا روی ساحل پیش آمدند. دلم برایت تنگ میشود........ هزاران بار بر قدمگاهت بوسه میزنم.
karshenasgh 2012-11-21 ای آب فرات از کجا می آیی؟ ناصاف ولی چه با صفا می آیی! خود را نرساندی به لب خشک حسین، دیگر به چه رو به کربلا می آیی؟
ای آب فرات از کجا می آیی؟ ناصاف ولی چه با صفا می آیی! خود را نرساندی به لب خشک حسین، دیگر به چه رو به کربلا می آیی؟
ariyana 2012-11-21 دست به صورتم نزن می ترسم بیفتد... نقاب خندانی که بر چهره دارم! و بعد... سیل اشک هایم تو را با خود ببرد... و باز... من بمانم و تنهایی...!
دست به صورتم نزن می ترسم بیفتد... نقاب خندانی که بر چهره دارم! و بعد... سیل اشک هایم تو را با خود ببرد... و باز... من بمانم و تنهایی...!
پرستار مهربون 2012-11-18 فرقـــی نمـــی کـــند در کجای قرن چندم ایستاده باشم! مهم این است که من همچنان رعیتم و تو اربابی حسین .
فرقـــی نمـــی کـــند در کجای قرن چندم ایستاده باشم! مهم این است که من همچنان رعیتم و تو اربابی حسین .
mahnam 2012-11-17 ashel جان گزارش شنبه رو ندیدم!!! گزارش یکشنبه یادت نره! 7977cujr38iyymsu8: منتظرم :dadad4:
gandom67 2012-11-17 پشت پنجره ی چشمهایم تنها نشسته ام هرکه می خواهد در پشت درب باشد باشد شرط ورود آنست که اول دستهای سفید، نه قلب سفیدش را از لای درب نشان دهد
پشت پنجره ی چشمهایم تنها نشسته ام هرکه می خواهد در پشت درب باشد باشد شرط ورود آنست که اول دستهای سفید، نه قلب سفیدش را از لای درب نشان دهد
H H hoorsa 2012-11-17 حسین بیشتر از آب ، تشنه لبیک بود، اما افسوس به جای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند، و بزرگترین درد او را بی آبی نامیدند. "دکتر شریعتی"
حسین بیشتر از آب ، تشنه لبیک بود، اما افسوس به جای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند، و بزرگترین درد او را بی آبی نامیدند. "دکتر شریعتی"
C C cheshmak 2012-11-16 من ازنزديكى دشت محبت نردبانى كرده ام پيدا،كه تا قصرخدا هم پلكان دارد... درآنجا دستهايم را بسويش با تمنا باز كردم برايت بهترينها را آرزو کردم:-*
من ازنزديكى دشت محبت نردبانى كرده ام پيدا،كه تا قصرخدا هم پلكان دارد... درآنجا دستهايم را بسويش با تمنا باز كردم برايت بهترينها را آرزو کردم:-*