اولین روز دبستان باز گرد
کودکیهای شاد و خندان باز گرد
درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار و دزد چاپلوس
با وجود سوز و سرمای شدید
ریزعلی پیراهن از تن میدرید
تا درون نیمکت جا میشدیم
ما پراز تصمیم کبری میشدیم
کاهش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش میشد باز کوچک میشدیم
لااقل یک روز کودک میشدیم
(مهر بر همه بچه مدرسه های قدیمی مبارک)