E
پسندها
0

نوشته‌های نمایه آخرین فعالیت فرستادن‌ها درباره

  • اشك در چشم من و ، ياد به دفتر مانده
    اين حسرت وغم، از تو به دل جا مانده
    گفتند زمان رفتنم نزديك است
    خنديدم و اين تبسم تلخ به لب ، جا مانده !
    انها كه نميدانستند از رفتن تو
    من رفته ام و ، فقط تنم جا مانده !
    k1nd
    92/4/26
    كاهي مرا از احساس خفه میکنی
    انقدر میمانم تا مرا رها ميكني!
    ياد تو باشد چه گفتي مرا
    باشم یا نباشم بامن مدارا ميكني
    باورش سخت است من ميدانم
    ولي روزي ميايد ميبيني تو
    اين گفته را نيز تو حاشا ميكني !
    k1nd
    با خوبی ها و بدی ها، هرآنچه که بود؛ برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد

    برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، سالی دیگر گذشت

    روزهایت بهاری و بهارت جاودانه باد . . .
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
بالا