elham2012
پسندها
151

نوشته‌های نمایه آخرین فعالیت فرستادن‌ها درباره

  • سلام الامی بالام

    خوبی

    من سنه قوربان

    الامی این عکس تو پروفت خودت هستی؟هووووووووووووم؟

    ای جانااااا چه لپی داره این بچه

    اقا سجاد خوبه سلام برسون خدمتشون


    :bunnyearsmiley:
    سيلووووووووووم الامي من ميسي تو خوفي خوشي سلومتي
    مشخاي خودت خوفن سلومش برسون ببوسشون خخخخخخ
    اقا سجاد خوفه سلام برسون خدمتشون
    به روي چشم ميرم خونه بعضيا و له خونشون رو ميارم سرجاش

    مرس از اطلاع رساني خحخخخخخخخخخخ
    نهههه نههههه این که من نیستم پیام دادم. این یه نوتر دیگه س. تشابه اسمی اواتاری داریم. به هیچ وجه . خواهش میکنم. اصلا همه ی خانوما مظلومن و در حقشون اجحاف شده حقشون خورده شده.:black_eyed:
    قابل نداشت.

    الان خانوم مظلوم هم داریم؟ اصلا داریم والا خخ
    :rolleyessmileyanim:

    ممنون الهام خانوم شما همیشه آبجی من بودی....
    من که گیاهم لاکو....

    منظورم حاج آقات بود...مث برادر خودم ...:65d6a5d6s::65d6a5d6s:
    خخخ آره خوب مام به چشم برادری نگا کردیم...:sarma:
    خخخ حس پیچکیه دیگه

    ماشالله خدا نگه داره واست ...

    اگه خدا بهتون 6 - 5 تا بچه این شکلی بده ها.( ایشالله ).. خوشبخت عالم میشین...:4d564ad6:

    وووی دستاشو نگا کن ...آدم باور نمیکنه این بچه الان زن داشته باشه:black_eyed:
    اوخی....خودتی؟...... نکنه حاج آقاته .؟..

    اینجور بچه ها رو فقط باید یه کارشون کنی

    با انگشت سشت و اشاره ....از دو طرف لپشو جمع کنی تا دهنش مث ماهی بشه...اینقد نگه داری تا گریش بگیره.... بعد تا مامانش نیومده متواری شی...ووووی خیلی مزه میده :thanks:
    فدای تو عزیزممممممممممممم
    اکشال نداره...دفعه بعد به حس خودت اعتماد کن:rose:
    شاد و پیروز باشی:thanks:
    فدات الهام جون.........بله ماشالله مامان خانوم شفق بانو دست پختش حرف نداره...جات خالی عزیزم..

    حتما گلم بزرگیت میرسونم:heart::heart:
    زن و شوهری با کشتی به مسافرت رفتند.
    کشتی چند روز را آرام در حرکت بود که ناگهان طوفانی آمد
    و موج های هولناکی به راه انداخت، کشتی پر از آب میشد
    ترس همگان را فراگرفت و ناخدا می گفت که همه در خطرند
    و نجات از این گرفتاری نیاز به معجزه خداوندی دارد.
    زن نتوانست اعصاب خود را کنترل کند
    و بر سر شوهر داد و بی داد زد
    اما با آرامش شوهر مواجه شد، پس بیشتر اعصابش خورد شد
    و او را به سردی و بیخیالی متهم کرد
    شوهر با چشمان و روی درهم کشیده به زنش نگریست
    خنجری بیرون آورد و بر سینه زن گذاشت
    و با کمال جدیت گفت:
    آیا از خنجر می ترسی؟
    گفت: نه
    شوهر گفت: چرا؟
    زن گفت: چون خنجر در دست کسی است که
    به او اطمینان دارم و دوستش دارم
    شوهر تبسمی زد و گفت: حالت من نیز مانند تو هست
    این امواج هولناک را در دستان کسی می بینم که بدو اطمینان دارم و دوستش دارم!!
    آری! زمانیکه امواج زندگی تو را خسته و ملول کرد
    طوفان زندگی تو را فرا گرفت
    همه چیز را علیه خود می دیدی
    نترس! زیرا خدایت تو را دوست دارد
    و اوست که بر همه طوفانهای زندگیت توانا و چیره است..
    نترس
    بی خیال نداشته هایت..
    بی خیال غصه هایت..
    حس پیچکی من اشتباه نمیکنه....گفتم بچه زن داداشته ...

    خدا حفظش کنه...:riz304:
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
بالا