ayda
پسندها
2

نوشته‌های نمایه آخرین فعالیت فرستادن‌ها درباره

  • منت خدای را عجیجم که قلبونش بلم که طاعتش موجب عسیسی است و به شکر اندرش یه بوس گنده
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .




    (دوس دختر سعدی,قرن14 قمری)
    بچه ها من یکشنبه میخوام برم دانشگاه:wacsmiley:
    جای منو خالی کنید:28:
    دل من حالش خوشه اصلا بلد نیست بگیره

    ولی خیلی تنگ میشه گاهی می ترسم بمیره

    اما بازم به خودش میادو سوسو می زنه

    باز حیاط خلوت سینمو جارو میزنه

    میگمش تا کی میخوای عاشق بشیو بشکنی

    به روی خودش نمیاره، می پرسه با منی

    با کیم با توی عاشق پیشه ی سر به هوا

    با توی دیونه ی در به در بی سر و پا

    با تو که هر چی دارم می کشم از دست تواِ

    با تو که هر جا میرم اسیر دربست تواِ

    کی می خوای دست از سر آبروی من برداری

    کی می خوای عقلی که دزدیدی سر جاش بذاری

    کی می خوای بزرگ بشی، سنگین بشینی سرجات

    سر به راه بشیو دنیا رو نذاری زیر پات

    دل من حالش خوشه اصلا بلد نیست بگیره

    ولی خیلی تنگ میشه گاهی میترسم بمیره

    ولی خیلی تنگ میشه گاهی میترسم بمیره...


    ترانه ای از "رضا صادقی"
    وقتی اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود
    و در تمام شهر
    قلب چراغ های مرا تکه تکه می کردند
    وقتی که چشم های کودکانۀ عشق مرا
    با دستمال تیرۀ قانون می بستند
    و از شقیقه های مضطرب آرزوی من
    فواره های خون به بیرون می پاشید
    چیزی نبود. هیچ چیز بجز تیک تاک ساعت دیواری
    دریافتم : باید، باید، باید
    دیوانه وار دوست بدارم
    گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود ..گاهی نمیشود نمیشود که نمیشود ...گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است... گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود
    تو اگر در تپش ابر خدا را دیدی، همتی کن و بگو ماهی ها، حوضشان بی آب است..
    روزی از روزها
    شبی از شبها
    خواهم افتادو خواهم مرد
    اما میخواهم هرچه بیش تر بروم
    تاهرچه دورتر بیفتم
    تاهرچه دیرتر بمیرم
    هرچه دیرتر و دورتر بمیرم
    نمی خواهم حتی یک گام یا یک لحظه،پیش از آن که می توانسته ام بروم و بمانم،افتاده باشم و جان داده باشم،همین.!
    گز میکند خیابانهای چشم بسته از بر را
    میان مردمی که حدودا میخرند و
    حدودا میفروشند
    ...در بازار بورس چشمها و پیشانی ها
    و بخار پیشانیم حیرت هیچ کس را بر نمی انگیزد...
    .. حسین پناهی ..
    منم دقیقا مثل شما.ترم پنجمم و 6 ترمه تموم میکنم.امسال شرکت میکنم.....پس شمام شرایطتت مثل منه...همه وقتمونو دانشگاه میگیره.چجوری برنامه میریزی درس بخونی؟من بعضی روزا از 8 صبح تا 7 شب کلاس دارم.اصلا نمیدونم چیکار کنم...
    آره شارژنت تموم شده بود.دوسه روز نبودم.امروز شارژکردم،به حضور مستمر خودم ادامه میدم:ph34r-smiley:امسال کنکور داری آیدا جان؟
    مرسی آیدا جون خیلی جمله ی قشنگی بود.مثل همیشه:bunnyearsmiley:
    بله ایشونو میشناسم یک مقدار شوخ هستن خیلی استاد با سوادیه یه جورایی باحاله توی آزمایشگاه عالیه خیلی در مورد انگلا وارده.
    امتحان عملی ما خیلی سخت بود ولی نترس بخونی راحت میتونی امتحان بدی ولی اینم بگم پارسا خوب نمره نمیده نترسی.
    سعی کن درس بخونی جز 3 نفر اول باشی که تخفیف بدن بهت.
    فقط خیلی خوش بحالتون که با استاد مهرابی کلاس دارین.
    سلام آیدا جون
    بله من استاد مهرابی رو میگم ایشون واقعا عالیه ازنظر همه چیز
    من برای ایشون احترام خاصی قائلم قدرشو بدونید از اطلاعاتش استفاده کنید ودددددررررررررررسسسسسسسسسسسسس بخونید
    'گاهي!
    ابديتي ،
    با يك سلام ساده
    آغاز ميشود
    لحظه ها ميدانند چه ابديتي برپاست
    k1nd
    مرا یک لحظه مهمان باشید حتی
    اگر بر سایه دیوار کوتاهم باشد .
    سلام آیدا جون....جمله هایی که مینویسی تو تاپیک خیلی قشنگن:riz304:
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
بالا