adib
پسندها
0

نوشته‌های نمایه آخرین فعالیت فرستادن‌ها درباره

  • سلام

    صندوقتون پر هست!!
    روی و قلع و بورون در کاهش تهوع بارداری تاثیری ندارند.
    بهترین موارد ویتامین ب 6 و اسید فولیک هست. من جای شما بودم این کار رو نمیکردم چون به احتمال زیاد جواب نخواهد داد.
    موفق باشید
    تمام غصه ها درست از همان جایی آغاز می شوند که
    ترازو را برمیداری و می افتی به جان دوست داشتنت!
    اندازه میگیری،
    حساب و کتاب میکنی،
    مقایسه می کنی،
    و خدا نکند حساب و کتابت برسد به آنجا که:
    زیادتر دوستش داشته ای،
    که زیادتر گذشته ای،
    که زیادتر بخشیده ای،
    به قدر یک ذره!
    یک ثانیه حتی!
    درست از همان جاست که توقع آغاز میشود....
    و توقع آغاز همه رنج هایی است که ما می بریم....
    بر گور عشق خویش شباهنگ ماتمم،
    دانی چرا نوای عزا سر نمیکنم؟
    تو صحبت محبت من باورت نبود،
    من ترک دوستی ز تو باور نمیکنم...!
    (فریدون مشیری)
    یادته گفتی
    می خوای بشی سنگ صبورم!!!
    تو شدی "سنگ"
    من هنوزم که هنوزه "صبورم"...
    تومی گفتی زمانی دور یا نزدیک،
    فریب زندگی مرا از تو...
    تو را از من جدا سازد و من باور نمی کردم....
    تو می گفتی زمان
    صد چهره افسرده هم دارد،
    و من باور نمی کردم...
    تومی گفتی و من در گوش تو افسانه می خواندم،
    و افسوس...
    اکنون هر یک جدا از هم،
    رهی در پیش رو داریم..
    و من تنهای تنها،
    بارها از خویش می پرسم....
    چه خواهی کرد؟
    چه خواهی کرد..؟؟
    دیگر نه از حادثه خبری است،
    و نه از اعجاز چشم های آشنا...
    از دلتنگی هایم که بگذریم
    "تنهایی"
    تنها اتفاق این روزهای من است...
    خداحافظی تلخ تو سوگند نشد،
    که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد،
    با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر،
    هیچ کس!
    هیچ کس اینجا به تو مانند نشد،
    خواستند از تو بگویند شبی شاعر ها...
    عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!!
    خاطرات نه سر دارند نه ته....
    بی هوا می آیند تا خفه ات کنند،
    می رسند گاهی وسط یک فکر
    گاهی وسط یک خیابان،
    و حتی وسط یک صحبت....
    سردت میکنند..
    رگ خوابت را بلدند!!
    زمینت میزنند.....
    خاطرات تمام نمیشوند،
    تمامت میکنند...
    چون خودم دوس داشتم واست فرستادم عزیزم.
    خوشحالم خوشت اومده:28:
    هان ای عقاب عشق!
    از اوج قله های مه آلود دوردست
    پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من...
    آن جا ببر مرا
    که شرابم نمیبرد....
    (فریدون مشیری)
    این صدای قلب من نیست..
    صدای پای توست که شب ها در سینه ام میدوی!
    کافیست کمی خسته شوی
    کافیست بایستی تا.....
    وقتی که شانه هایم
    در زیر بار حادثه می خواست بشکند
    یک لحظه
    از خیال پریشان من گذشت...
    بر شانه های تو
    می شد اگر سری بگذارم....
    (فریدون مشیری)
    حسین بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود.افسوس که به جای افکارش، زخم های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند. دکتر علی شریعتی
    دوست داشتن از عشق برتر است،
    و من هرگز
    خود را تا سطح بلندترین قله ی عشق های بلند،
    پایین نخواهم آورد...
    در قسمت برترین ارسال کننده یا بهترین شروع کننده اولین نام mojtabak62 است من با فیلتر شکن وارد شده ام که متاسفانه نمیتوانم وارد آن قسمت بشوم.
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
بالا