شاید آن روز که سهراب نوشت زندگی اجباریست دلش از غصه حزین بود و غمین حال من می گویم زندگی یک در و دروازه و دیوار که نیست که نشد بال زد و پرواز کرد زندگی اجبار نیست زندگی بال و پری دارد و مهربان تر از مهتاب است تو عبور خواهی کرد از همان پنجره ها با همان بال و پر پروانه به همان زیبایی به همان آسانی زندگی صندوقچه ی اسرار پرستو ها نیست زندگی آسان است بی نهایت باید شد تا آن را یافت زندگی ساده تر از امواج است پس بیا تا صدای پر مرغان اقاقی بال و پر باز کنیم تا توانیم که ازاول آغاز کنیم و تا نهایت برویم
با اجازه کاربر رضا این متن رو تو باکس گذاشته بود منم خوشم اومد اینجا گذاشتمش
من قانون کپی رایت رو رعایت کردم :thumbsupsmileyanim:
خخخخ