sa@@ra
New member
نیگگگگگگگگگگگگگگگااااااااااااااااا
سعدی
شنیدم هر چه در شیراز گویند به هفت اقلیم عالم باز گویند
آخر ای باد صبا بویی اگر میآری سوی شیراز گذر کن که مرا یار آن جاست
کاروانی شکر از مصر به شیراز آید اگر آن یار سفرکرده ما بازآید
خاک شیراز همیشه گل خوشبوی دهد لاجرم بلبل خوشگوی دگر بازآمد
میلش از شام به شیراز به خسرو مانست که به اندیشهٔ شیرین ز شکر بازآمد
خاک شیراز چو دیبای منقش دیدم وان همه صورت شاهد که بر آن دیبا بود
که یارب پارس را مهد امان دار به سعدی برج طالع توامان دار
خوشا سپیدهدمی باشد آنکه بینم باز رسیده بر سر الله اکبر شیراز
به حق کعبه و آن کس که کرد کعبه بنا که دار مردم شیراز در تجمل و ناز
که سعدی از حق شیراز روز و شب میگفت که شهرها همه بازند و شهر ما شهباز
حافظ
خوشا شیراز و وضع بیمثالش خداوندا نگهدار از زوالش
به شیراز آی و فیض روح قدسی بجوی از مردم صاحب کمالش
نسیم باد مصلی و آب رکنآباد غریب را وطن خویش میبرند از یاد
نمیدهند اجازت مرا به سیر و سفر نسیم باد مصلی و آب رکنآباد
اگرچه زندهرود آب حیات است ولی شیراز ما از اصفهان به
فردوسی
دوهفته در این نیز بخشید مرد سوم هفته آهنگ شیراز کرد
هیونان فرستاد چندی ز ری سوی پارس، نزدیک کاوس کی
عماره
ز شیراز و از ترف سیصدهزار شتروار بد اندر آن کوهسار
شهریار
سلام ای شهر شیخ و خواجه شیراز سلام ای مهد عشق و مدفن راز
سلام ای قبله تقدیس و تقوا سلام ای قلعهٔ سیمرغ و عنقا
سلام ای شهر عشق و آشنایی سلام ای آشیان روشنایی
بهار پوستانت بیزمستان دعایت کرده سعدی در گلستان
که یارب پارس را مهد امان دار به سعدی برج طالع تو امان دار
به تیر این دعا پیر دلآگاه مغول را کرد دست فتنه کوتاه
دل و دلبستهٔ ایران توباشی گل و گلدستهٔ ایران توباشی
اگر من دیهقان یا شهریارم گدای عشق این شهر و دیارم
اوحدی مراغهای
نشنود از پرده کس آواز من تا نکند راست لبش ساز من
چند ز شیراز و ز رومم، دگر رخت به روم آور و شیراز من
بابا طاهر
صفا هونم صفا هونم چه جابی که هر یاری گرفتم بیوفا بی
بشم یکسر بتازم تا به شیراز که در هر منزلی صد آشنا بی
سنایی
چشم بگشا و فرق کن آخر عنبر از خاک و شکر از شیراز
بهار
بود آیا که دگر بار به شیراز رسم بار دیگر بمراد دل خود باز رسم
هست راز ازلی در دل شیراز نهان خرم آنروز که کس بر سر آن راز رسم
برسر مرقد سعدی که مقام سعداست بسته دست ادب و جبهه قدمساز رسم
همت از تربت حافط طلبم وز مددش مست و مستانه به خلوتگه اعزاز رسم
سعدی
شنیدم هر چه در شیراز گویند به هفت اقلیم عالم باز گویند
آخر ای باد صبا بویی اگر میآری سوی شیراز گذر کن که مرا یار آن جاست
کاروانی شکر از مصر به شیراز آید اگر آن یار سفرکرده ما بازآید
خاک شیراز همیشه گل خوشبوی دهد لاجرم بلبل خوشگوی دگر بازآمد
میلش از شام به شیراز به خسرو مانست که به اندیشهٔ شیرین ز شکر بازآمد
خاک شیراز چو دیبای منقش دیدم وان همه صورت شاهد که بر آن دیبا بود
که یارب پارس را مهد امان دار به سعدی برج طالع توامان دار
خوشا سپیدهدمی باشد آنکه بینم باز رسیده بر سر الله اکبر شیراز
به حق کعبه و آن کس که کرد کعبه بنا که دار مردم شیراز در تجمل و ناز
که سعدی از حق شیراز روز و شب میگفت که شهرها همه بازند و شهر ما شهباز
حافظ
خوشا شیراز و وضع بیمثالش خداوندا نگهدار از زوالش
به شیراز آی و فیض روح قدسی بجوی از مردم صاحب کمالش
نسیم باد مصلی و آب رکنآباد غریب را وطن خویش میبرند از یاد
نمیدهند اجازت مرا به سیر و سفر نسیم باد مصلی و آب رکنآباد
اگرچه زندهرود آب حیات است ولی شیراز ما از اصفهان به
فردوسی
دوهفته در این نیز بخشید مرد سوم هفته آهنگ شیراز کرد
هیونان فرستاد چندی ز ری سوی پارس، نزدیک کاوس کی
عماره
ز شیراز و از ترف سیصدهزار شتروار بد اندر آن کوهسار
شهریار
سلام ای شهر شیخ و خواجه شیراز سلام ای مهد عشق و مدفن راز
سلام ای قبله تقدیس و تقوا سلام ای قلعهٔ سیمرغ و عنقا
سلام ای شهر عشق و آشنایی سلام ای آشیان روشنایی
بهار پوستانت بیزمستان دعایت کرده سعدی در گلستان
که یارب پارس را مهد امان دار به سعدی برج طالع تو امان دار
به تیر این دعا پیر دلآگاه مغول را کرد دست فتنه کوتاه
دل و دلبستهٔ ایران توباشی گل و گلدستهٔ ایران توباشی
اگر من دیهقان یا شهریارم گدای عشق این شهر و دیارم
اوحدی مراغهای
نشنود از پرده کس آواز من تا نکند راست لبش ساز من
چند ز شیراز و ز رومم، دگر رخت به روم آور و شیراز من
بابا طاهر
صفا هونم صفا هونم چه جابی که هر یاری گرفتم بیوفا بی
بشم یکسر بتازم تا به شیراز که در هر منزلی صد آشنا بی
سنایی
چشم بگشا و فرق کن آخر عنبر از خاک و شکر از شیراز
بهار
بود آیا که دگر بار به شیراز رسم بار دیگر بمراد دل خود باز رسم
هست راز ازلی در دل شیراز نهان خرم آنروز که کس بر سر آن راز رسم
برسر مرقد سعدی که مقام سعداست بسته دست ادب و جبهه قدمساز رسم
همت از تربت حافط طلبم وز مددش مست و مستانه به خلوتگه اعزاز رسم




