راوی جان قبول دارم بعضی از سختی ها رو خودمون به وجود میاریم ولی بعضی هاش دست ما نیست
شادی ها عادلانه بین همه تقسیم نشده و رنج ها هم همینطور...
این خاصیت دنیاست....
اون بچه ای که وقتی به دنیا میاد فلجه اندازه ی بچه ای که راه میره میتونه شادی کنه؟اون بچه ای که وقتی سه سالشه نه پدر داره نه مادر چی؟
ما که نفسمون از جای گرم درمیاد نمیتونیم ادعا کنیم همونقدر که رنج هست شادی هم هست...
اینایی که گفتم منفی گرایی نیست...حقیقته....همونقدر که زیبایی گل نمیشه انکار کرد...جفای خار هم انکارنشدنیه...
نمی دونم چرا خیلی وقته دیگه نمی تونم عکس بذارم :sadsmiley:
اینو آپلود کردم, ببینش و بهش فکر کن
اگه درست منظورت رو فهمیده باشم تو عدالت خدا شبهه داری, منم داشتم, برای گرفتن جواب همین سوالها اون مسیر رو رفتم, و انصافا جوابهایی که گرفتم اقلا اگر برای بعضی هاشون توجیه عقلی براش پیدا نشده باشه اما دلم رو آروم کرد و می تونم باورشون داشته باشم. چون نیاز داشتم که با خدا کنار بیام, با دینی که تو شناسنامه باهامون بوده کنار بیام و تا حدی جواب سوالهامو بگیرم.
همیشه قبلا آرزو داشتم زودتر بمیرم برم ببینم اونور چه خبره, الانم دوس دارم ولی دیگه عجله ای ندارم
اگه بخوام جواب سوالی که پرسیدی رو بدم, باید مباحث هر هشت ترم رو اینجا بگم, که عملی نیست, و تنها جمله ای که می تونه باز بیانگر همه چی باشه همینه که وجودگراها هم بهش اذعان دارند: ما مختاریم درچاچوب محدودیت هایی که داریم.
اون محدودیت ها قوانین جهان هستیه که برای همه حاکمه, اشتباهات خودمون, پدر و مادرمون, حتی چند نسل قبل مون
خار جفایی نداره اگه قصد چیدن گل رو نکنی, و چیدن گل یعنی گرفتن زندگیش!
بنابراین اگه به حکمت وجودی اون خار پی ببریم اون هم داره وظیفه اش رو انجام می ده برای محافظت از گلی که لطیفه و هیچ محافظی نداره.
من نمی دانم
كه چرا می گویند : اسب حیوان نجیبی است ، كبوتر زیباست .
و چرا در قفس هیچكسی كركس نیست.
گل شبدر چه كم از لاله ی قرمز دارد.
چشم ها را باید شست ، جور دیگر باید دید.
واژه ها را باید شست
و نخواهیم مگس از سر انگشت طبیعت بپرد .
و نخواهیم پلنگ از در خلقت برود بیرون .
و بدانیم اگر كرم نبود ، زندگی چیزی كم داشت .
و اگر خنج نبود، لطمه می خورد به قانون درخت .
و اگر مرگ نبود ، دست ما در پی چیزی می گشت .
و بدانیم اگر نور نبود ، منطق زنده ی پرواز دگرگون می شد .
و بدانیم كه پیش از مرجان ، خلائی بود در اندیشه ی دریاها.
بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم
درمورد چیزی که مطرح کردی فقط یه اشاره کوچیک بکنم که ما قبل از اینکه به این دنیا بیایم و بعد از اینکه از این دنیا می ریم, خدا رو مواخذه می کنیم که اگرررر اینطوری بودیم اینطوری می شدیم, و اون از عشق زیادش نه تو کارش نیست, باشه برو ببینم حالا چی کار می کنی.
و یکی از دلائلی که چیزهایی رو می بینم که به نظر ما بی عدالتیه, ممکنه خواسته ی خود اونطرف بوده باشه در یک زمانی
(مباحث زیاده این فقط یه بخشش و یه نمونه اش بود که شاید حتی نه تنها جواب سوالت رو نده بلکه سوالهای دیگه ای برات ایجاد کنه, فقط مطرح کردم که حس کنی دنیا تنها اونچیزی که به چشم ما و با حواس ما لمس می شه نیست و خیلی وسیع تر و برنامه ریزی شده تر و دقیق تر و عادلانه تر از چیزیه که هر کدوم از ما بتونیم تصورش رو بکنیم)
