زنگ تفریح ارشد روانشناسی

نظرتون چیه زنگ تفریح تا آزمون ارشد ۹۳ بسته شه؟؟


  • مجموع رای دهندگان
    0
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

rawy

New member
الان تاپیک نظرات رو خوندم فهمیدم چی به چیه .
فکر میکنم رو این مطلب نظرمو میگم .
(راستی فدا کجاست ؟ دلم واسش تنگ شده ، ف ی ل ت ر ش ک ن ام هم خراب شده نمیتونم تو ف ی س ب و ک حالی ازش بپرسم )
ببخشید فراموش کردم سوال رو هم اینجا کپی کنم, مرسی خوشحال می شیم
آره منم دلم براش تنگ شده, امیدوارم زودتر سر بزنه
 

rawy

New member
خیلی بحث سختیه... حالا من از ی در دیگه بیام تو..من احساس میکنم هنوز خیلی کوچیک هستم و جاهای بسیاری مونده ک هنوز نفهمیدم... رشته ما کلا بازی با ذهنه... وقتی خیلی خوب میخونی احساس میکنی ای بابا منم اینگار این اختلالو دارم،یا حتی گاهی قدرت تلقین انقد زیاده ک علایمش پیدا میشه... و گاهی چنان ذهنتو بازی میده ک انگار شخصیتت ی پازل بهم ریختس و تو باید دوباره درستش کنی...
واقعا کار رواندرمانی خیلی سخته... من احساس میکنم با وجوداينکه تمام تلاشمو میکنم ک ب طرفم صمیمیت رو برسونم و درعین حال مرز بسازم و درعین حال خودمو باسواد جلوه بدم و درعین حال درکش کنم و درعین حال کمکش کنم اما باز انگار خودم رو دراون فرد نقاشی میکنم...انگار منم ک در مقابل من نشسته...
خوکاوی خیلی ضروریه...خیلی...باید قبل هرچیزی خودتو پیداکنی و بفهمی ک گیر کار خودت کجاس اگه بتونی برطرفش کنی اگرم ک نتونی حداقل بشناسی گیرتو...
من با روانشناسای زیادی کار کردم(بیشتر اساتیدم) احساس میکنم همشون گیر دارن، هرکسی از ی وری افتاده، و دقیقا مراجع رو طوری میبینن ک خودشون زندگی کردن، یعنی تاریخچه زندگیشون میگه ک جطور فردی هستن، علاوه بر اون با سواد متوسط ولی فیس و افاده درحد لالیگا، آدمای توخالی ک عناوین رو یدک میکشن، و ب خوشون حق میدن راجع ب هرچیزی ابراز نظر کنن ...و تو سر هرکسی ک رویکرد داده میکوبن ک نثلا فلان جاش ایراد داره...(تو سر فروید میکوبن ک رویکردش بدرد نخوره ) انگار خودشون دنیا رو فتح کردن،و در نهایت چیزی ک من دیدم روانشناسانی بود ک خودشون روانشناس نبودن بلکه کارشون این بود، یعنی خودشون داغون و زندگی کج و معوج و شخصیت ناپخته و عقده ای،و یا عادی و معمولی و البته همراه با اختلال بودن، ک فقط در مطب اسم روانشناس رو یدک میکشن...

من خودم فعلا هیچی نمیدونم از این دنیای روان شناسی... فقط با فروید ارتباط برقرار کردم.. و معتقدم ضروری ترین کار برای هر روانشناس خوب کشف گیرهای زندگیشه و شاید حل کردنشون...

مرسی سعیده که نظرت رو گفتی
اینکه مراجع رو همونطور می بینن که خودشون زندگی کردند, دقیقا همون مطلبیه که تو فیست خوندیم, روانشناسی علم, حتی تو نظریه پردازها هم که بخوایم نگاه کنیم خیلی هاشون کله شون باد داشته, خود فروید با همه ی بزرگیش, یا پرلز و دیدگاه بوم بوم بوم , همین مسئله است که الان ابزار درمانی درست رو داره می بره به سمت التقاط گرایی و حقیقتا یک نظریه جوابگوی همه نیست
بی خود نبوده که فروید اصرار داشته درمانگر خودش باید دوره درمان رو حتما طی کرده باشه, هرچند که طبق نظر مزلو نمی شه انتظار داشت همه درمانگرها به مرحله خودشکوفایی برسند, اما حقیقتا یه حد و حدودی لازمه
به هر حال ماهم انسان هستیم و برای غره نشدن به خودمون لازمه به درجه ی بالایی از انسانیت رسیده باشیم که کار هرکسی نیست, اما به نظرم می رسه که اشکالات شخصیتی و رفتاری مشاور تا جایی که به مراجع و پروسه درمان لطمه نزنه مانع درمان نیست
 

rawy

New member
من منظور شما رو درک می کنم کسی که کمی از مهارت ها و آموزش ها رو دیده باشه طبیعتا به تدریج متخصص در حرفه خودش خواهد شد اما تخصص و مهارت اجرای فنون برای درمان،حداقل بخش زیادی از مسائل روانی کافی نیست. و علاوه بر این ابدا جلو خودشیفتگی رو نخواهد گرفت.

باید این موضوع رو جزئی تر گفت تصور کنید مراجعی رو می پذیرید با مشکل زناشویی و بعد از چند جلسه مسئله به راه حل نزدیک میشه و جلسه بعد مراجع با سبد گل و شیرینی و یه لبخند بزرگ خدمت میرسه و هی قربون صدقه میره و از شما و ویژگی ها و حرف زدنتون تعریف میده شما چه حس و واکنشی خواهین داشت؟

البته من قصد تسری چند موردی که خودم دیده ام رو به کل جامعه روانشناسان ندارم

جان کلام من اینه بشینیم و خودمون رو نقد کنیم ببینیم کجای کار و حرفه ما لنگ می زنه ما به این خود نگری که بلوغ و تبلور روانشناسی رو در جامعه مان به دنبال داره نیاز مبرم داریم

درسته , منظورم این نیست که صرفا با آموزش مهارت خودآگاهی اشکالات رفتاری و شخصیتیش رفع می شن, به عنوان مثال عرض کردم, به طور کلی تایید بحث لزوم درمان درمانگران هست که فروید مطرح کرده
و جدای این مسئله متاسفانه خیلی از روان شناس ها و مشاورها هستند که بدون تخصص دارن کار می کنن و این خیلی خطرناک هست, هم برای مراجع هم برای دید مردم به جامعه روانشناسی
همین پذیرش فله ای درمانگر اعتیاد در مراکز ام ام تی, پشت این قضیه فکر شده؟ اعتیاد یک بحران بزرگ هست بعد سپرده می شه به فردی در حد لیسانس, بدون تجربه بالینی و حتی دانشگاهی چون خودمون می دونیم تو مقطع لیسانس تو چه سطحی هستیم و اگر کسی خودش کار و تجربه کسب نکرده باشه, شروع درمان با لیسانس (یا حتی بالاتر ارشد و دکترایی که تجربه نداره هم مستثنی نیستند) بیشتر آسیب به همراه داره تا درمان
 

پالیز

New member
ممنون از همه برای پی گیری این مباحث امیدوارم بچه ها سوالاتی که همیشه براشون مطرح بوده به عنوان یه وانشناس ایجا هم عنوان کنن
علی الحساب من با یک جمله از کتاب رواندرمانی کری شروع میکنم که برای خودم خیلی گیراست:
تمایل به زندگی کردن مطابق با آنچ چه می اموزید و در نتیجه الگوی مثبت بودن برای درمانجوینتان ،
همان چیزی است که شما را درمانجو ((انسان شفا بخش)) میکند.
 

javadoo

New member
مرسی سعیده که نظرت رو گفتی
اینکه مراجع رو همونطور می بینن که خودشون زندگی کردند, دقیقا همون مطلبیه که تو فیست خوندیم, روانشناسی علم, حتی تو نظریه پردازها هم که بخوایم نگاه کنیم خیلی هاشون کله شون باد داشته, خود فروید با همه ی بزرگیش, یا پرلز و دیدگاه بوم بوم بوم , همین مسئله است که الان ابزار درمانی درست رو داره می بره به سمت التقاط گرایی و حقیقتا یک نظریه جوابگوی همه نیست
بی خود نبوده که فروید اصرار داشته درمانگر خودش باید دوره درمان رو حتما طی کرده باشه, هرچند که طبق نظر مزلو نمی شه انتظار داشت همه درمانگرها به مرحله خودشکوفایی برسند, اما حقیقتا یه حد و حدودی لازمه
به هر حال ماهم انسان هستیم و برای غره نشدن به خودمون لازمه به درجه ی بالایی از انسانیت رسیده باشیم که کار هرکسی نیست,
اما به نظرم می رسه که اشکالات شخصیتی و رفتاری مشاور تا جایی که به مراجع و پروسه درمان لطمه نزنه مانع درمان نیست



این جمله آخرتون خانم راوی فرضیه ای هست که میشه باهاش یه پایان نامه توپ نوشت البته اگه به این سطح از رشد رسیده باشیم که درمانگرای محترم حاضر به زیر ذره بین رفتن کارشون باشن.
 

javadoo

New member

ضعف را بپذیر

وآنگاه خود را به دست توانگری بسپار!

همین ایمان کافی است تا به تدریج کامیاب شوی.
 

javadoo

New member
رابطه درمانگر و درمانجو هیچ گاه مساوات طلبانه و از موضع برابر نیست خواه ناخواه در جلسه درمان صندلی ها مشخص است و هرکس جای خودش میشینه کلا مراجع وقتی وارد اتاق درمانگر میشه اینو می پذیره که با یه دکتر دانای کل طرف است مگر اینکه مانند موارد خاص به اجبار آمده باشه.

به نظر من ادعای درمان موضع برابر فمنیست ها، راجرزی ها آدلری ها و پست مدرن ها(البته هر کدوم تفاوت های با هم در رابطه درمانی دارند) فقط در حد یک تلاش میمونه و عملا اونچیزی که رخ میده همین نابرابری و رابطه دکتر-بیمار هست مهمترین مزیت برای درمانگر موضع برابر این هست که مسئولیت و عواقب کار تصمیم گیری رو به مراجع می سپاره به نوعی نقش تسهیل گر رو داره اما واقعا این در حد یه ادعاست و چیزی که در واقع اتفاق میفته یه مراجع هست که مکرر از شما میخواد بهش راهکار بدید تصمیم درست رو نشونش بدید ازش حمایت هیجانی و عقلانی کنید، وقایع زندگیش و تفسیر کنبد و ربط معنی دار بدید و منظرهای متفاوت براش ایجاد کنید.اگه مسئولیت رو شما برعهده نگیرید لا اقل مسئولیت مشترک دارید و شما هم به عنوان مشاور شریک اعمال او خواهید بود.


دوستان این جدا از کیفیت رابطه درمانی است من اینجا (مناسبات قدرت) رو در رابطه منظورم هست.


- - - Updated - - -

رابطه درمانگر و درمانجو هیچ گاه مساوات طلبانه و از موضع برابر نیست خواه ناخواه در جلسه درمان صندلی ها مشخص است و هرکس جای خودش میشینه کلا مراجع وقتی وارد اتاق درمانگر میشه اینو می پذیره که با یه دکتر دانای کل طرف است مگر اینکه مانند موارد خاص به اجبار آمده باشه.

به نظر من ادعای درمان موضع برابر فمنیست ها، راجرزی ها آدلری ها و پست مدرن ها(البته هر کدوم تفاوت های با هم در رابطه درمانی دارند) فقط در حد یک تلاش میمونه و عملا اونچیزی که رخ میده همین نابرابری و رابطه دکتر-بیمار هست مهمترین مزیت برای درمانگر موضع برابر این هست که مسئولیت و عواقب کار تصمیم گیری رو به مراجع می سپاره به نوعی نقش تسهیل گر رو داره اما واقعا این در حد یه ادعاست و چیزی که در واقع اتفاق میفته یه مراجع هست که مکرر از شما میخواد بهش راهکار بدید تصمیم درست رو نشونش بدید ازش حمایت هیجانی و عقلانی کنید، وقایع زندگیش و تفسیر کنبد و ربط معنی دار بدید و منظرهای متفاوت براش ایجاد کنید.اگه مسئولیت رو شما برعهده نگیرید لا اقل مسئولیت مشترک دارید و شما هم به عنوان مشاور شریک اعمال او خواهید بود.


دوستان این جدا از کیفیت رابطه درمانی است من اینجا (مناسبات قدرت) رو در رابطه منظورم هست.
 

rawy

New member
[/color]


این جمله آخرتون خانم راوی فرضیه ای هست که میشه باهاش یه پایان نامه توپ نوشت البته اگه به این سطح از رشد رسیده باشیم که درمانگرای محترم حاضر به زیر ذره بین رفتن کارشون باشن.

این رو با توجه به همون نظریه که لزومی نداره درمانگر خودشکوفا باشه و بی عیب و نقص و درمانگر هم بالاخره انسان هست عرض کردم, بله جالبه شاید تحقیقی هم در موردش موجودش باشه اگه جستجو کنیم
 

marzieh88

New member
بچه ها جای خوشحالی و امیدواری هست که دانشجوهای روانشناسی همچین درگیری های ذهنی رو دارن و این نشون دهنده ی اهمیتی هست که به مسائل اخلاقی میدن سوای علم و سواد (هرچند که شاید تو رشته ما این دو مقوله جدانشدنی باشن )
به نظرم خودآگاهی و زیر نظر گرفتن خود تو این زمینه عااااالیه ، فقط اینکه رواندرمانی هم تو بهترین حالتش هم که باشه باز هم رویارویی دو تا* *انسانه** با تمام پیچیدگی هاش .
فکر میکنم اگر به رواندرمانی با نیت رشد کردن و تسهیل کردن رشد نگاه کنیم خیلی بهتره .

- - - Updated - - -

بچه ها جای خوشحالی و امیدواری هست که دانشجوهای روانشناسی همچین درگیری های ذهنی رو دارن و این نشون دهنده ی اهمیتی هست که به مسائل اخلاقی میدن سوای علم و سواد (هرچند که شاید تو رشته ما این دو مقوله جدانشدنی باشن )
به نظرم خودآگاهی و زیر نظر گرفتن خود تو این زمینه عااااالیه ، فقط اینکه رواندرمانی هم تو بهترین حالتش هم که باشه باز هم رویارویی دو تا* *انسانه** با تمام پیچیدگی هاش .
فکر میکنم اگر به رواندرمانی با نیت رشد کردن و تسهیل کردن رشد نگاه کنیم خیلی بهتره .
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا