یا حسین

ba ba barghi

Well-known member


حسین بیشتر از آب ،تشنه ی لبیک بود
افسوس که بجای افکارش ،زخم های تنش را نشانمان دادند
و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند....


میگن :دکتر علی شریعتی!!


(سلام pcr ، رسیدن بخیر !!کم پیدایی؟؟نگرانت شده بودیم !!!!!:smiliess (10):)
 

PCR

New member
تو پرانتز

دوستان عزیزم قبلا هم عرض کردم من این تایپیک رو برای نقد واقعه کربلا درست نکردم من از pcrعزیز خواهش میکنم یک تایپیک با این مضمون راه بندازن که دوستان در اونجا تبادل اطلاعات کنن من هم حتما میام و از اطلاعات دوستان استفاده میکنم.با عرض تشکر از همه ی دوستان
یه لحظه.....آقا شما بشمار ..من کلا تو این تایپیک دوتا پست اومدم....ادامه هم ندادم چون میدونستم از بحث مورد نظر نویسنده تایپیک منحرف میشه....من فقط یه قسمت ،تو یکی از پستهای بهارک دیدم، خواستم بگم که تاریخ این حرف رو تایید نمیکنه... همین....
چشم بهارک ...من دیگه ادامه نمیدم...

راستی بابا برقی سیم بدم خدمتتون؟

برای اطلاعات بیشتر میتونید به تاریخ مراجعه کنید...البته امیدوارم...
 

ba ba barghi

Well-known member
راستی بابا برقی سیم بدم خدمتتون؟


داداش قربون دستت ، این روزا خیلی کارم زیاد بوده !لذا با کمبود شدید سیم مواجهه شدم !!هر چند متر داری بده !!:j58r36j3gcr4suxymup
(دوستان شرمنده ،اینجا جواب دادم !!:smiliess (6):
 
وقتی که ذوالجناح بدون تو بازگشت

sihuXC_535.jpg


وقتی که ذوالجناح بدون تو بازگشت

این دخترت بهانه بابا گرفت و بعد

ابری سیاه بر سر راهم نشسته بود

ابری که روی صورت من را گرفت و بعد

انگار صدای مادری دلخسته می رسید

آری صدای گریه ی زهرا گرفت و بعد

همراه آن صدا تمامیّ ِ کودکان

ذکر محمدا و خدایا گرفت و بعد

هر کس که زنده بود از اهل خیام تو

مویه کنان شد و ره صحرا گرفت و بعد

دور از نگاه علمدار لشگرت

آتش به خیمه های تو بالا گرفت و بعد

سرمست انتقام ولی بی نصیب تر

پس معجر از سر زنها گرفت وبعد

((پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل

شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل))
 
شام غریبان حسین امشب است امشب است

گریه کنان ناله کنان زینب است زینب است

دلم شام غریبان دارد امشب
دلم داغ یتیمان دارد امشب
بود لخته دل اینجا روزی ما
کند آتش فقط دلسوزی ما
پذیرایی ‏در اینجاجزعطش نیست
برای کودکان کس نازکش نیست
زچشم ماه می ‏ریزد ستاره
نه گهواره به جان شیرخواره
اگر کشتند شمع محفل ما
دل هر خیمه سوزد بر دل ما
فلک بس کن دگر آزار زینب
گرفتی گرمی بازار زینب
الا ماه بنی هاشم کجایی
کنار محمل زینب بیایی
 
si0YsO_535.jpg


سرگرم تماشای تو دنیا به سر نی
دنیا شده مجنون تو امّا به سر نی

از مشرق چشمان تو هفتاد و دو خورشید
تابیده شد از روی زمین تا به سر نی

حس می کنم اینجا شده بعد از تو قیامت
این گونه که محشر شده بر پا به سر نی

گیسو مفشان می رود از دست دل شهر
روییده شد همراه تو دل ها به سر نی

خشکیده لبان غزلم مثل لبانت
شک نیست که جاری شده دریا به سر نی

هر جای زمین سر زده ام کرب و بلایی ست
چشمان زمین حک شده آیا به سر نی؟

هر سال محرّم وسط ظهر دهم ها
سرگرم تماشای تو دنیا به سر نی

حسین سنگری
 
sigwb1_535.jpg


در کرب و بلا زینب امشب چه شبی دارد
امشب شب هجران است یا شام غریبان است؟

عکس شهدا امشب در قرص مه افتاده
جسـم پسـر زهـرا در قتلگـه افتاده
امشب شب هجران است یا شام غریبان است؟

زهرا از جنان کرده در کوفه عبور امشب
یا عطر حسین آید از خاک و تنور امشب
امشب شب هجران است یا شام غریبان است؟

پنهـان شده زیـر گل قرآن رباب امشب
خون گریه کند دریا از گریهٔ آب امشب
امشب شب هجران است یا شام غریبان است؟

گردیـده جـدا از هم شمع و گل و پروانه
از گلبن وحی امشب گم گشته دو ریحانه
امشب شب هجران است یا شام غریبان است؟

امشب خبـر ای یاران از فاطمه می‌آید
گاهی به سوی گـودال، گه علقمه می‌آید
امشب شب هجران است یا شام غریبان است؟
 
از دو چشم من و تو تا حرمش راه کشید
در کویر من و تو روضه گرفت و آنگاه
آب شیرین حیات از دل این چاه کشید
روضه خواند و ره صد ساله ما یکشبه شد
این همه فاصله را یک شب ِکوتاه کشید
مجلس روضه خود را که مزیّن فرمود
تا بهشتش همه را برد و به همراه کشید
عده ای را به هوای حرمش مهمان کرد
عده ای را دم در خادم درگاه کشید
این بهشتی که است نهر و می و ساقی دارد
این بهشتی است که ارباب به دلخواه کشید
در محرم ، حرمی دارم و دلخوش هستم
که مرا گریه کن این حرم ِماه کشید
گریه من به فدای جگر سوخته اش
که دلش آب شد از بس جگرش آه کشید
 
در چشم ما دو بغض شناور گذاشتی
آنقدر روی نیزه به معراج رفته ای
پا از حریم عرش فراتر گذاشتی
وقتی که خم شدی به روی نیزه ، باد گفت :
بر روی شانه های خدا سر گذاشتی
در آسمان نیزه حرم ساختی و بعد
دورش هزار دسته کبوتر گذاشتی
یعنی که ما کبوتر اشک شما شدیم
در چشم ما دو بال مطهر گذاشتی
هر چه لبان تشنه ی تو تشنه تر شدند
در چشم ما دو چشمه کوثر گذاشتی
وقتی رسول گریه شدی روی نیزه ها
این کار را به عهده خواهر گذاشتی
از هجمه های سنگ، سرت بازهم شکست
اما تو سر به دامن مادر گذاشتی
 
siPsuJ_535.jpg


عظمت شهدای کربلا به این است! یعنی برای احساس تکلیف، که همان جهاد در راه خدا و دین بود، از عظمت دشمن نترسیدند؛ از تنهایی خود، احساس وحشت نکردند؛ کم‌بودن عده خود را مجوزی برای گریختن از مقابل قرار ندادند. این است که یک آدم را، یک رهبر را، یک ملت را عظمت می‌بخشد: نترسیدن از عظمت پوشالی دشمن.
 
عید قربان من است

شاه گفتا کربلا امروز میدان من است

عید قربان من است

کربلا رنگین از خون جوانان من است

عید قربان من است

مادرم زهرا(س) در این گودال مهمان من است

عيد قربان من است

خواهرم زینب پرستار یتیمان من است

عید قربان من است

زینب من پریشان و عزادار من است

روز ایثار من است

کشته ی بی دست عباس علمدار من است

روز ایثار من است
 
دل زینب از حسین کنده نمیشود . با او تا گودال قتله گاه میرود . حسین نیزه میخورد ، زینب نیزه میکشد . نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب .... همین که به برادر میرسد ، دوباره میخواهد وصیت مادر را به جا آورد ، لاجرم باید سرنیزه ببوسد ....
 
sim8HZ_535.jpg


هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات بهم گره می خورد، به دنبال آب گشته ای تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی
و آنگاه که قطره ای نم یافتی؟
با امیدهای فراوان به بالین آن کودک رفتی تا سیرابش کنی؟
اما دیدی که کودک دیگر آب نمی خورد!!
 
کور شده بود.
می‌گفت من روز عاشورا در کربلا بودم ولی نه تیری و شمشیری زدم نه نیزه‌ای انداختم.
شب به خانه رفتم. نماز عشا خواندم و خوابیدم.
کسی در خواب گفت: بیا جواب پیامبر را بده!
گفتم پیامبر با من چه کار دارد؟
یقه‌ام را گرفت و کشان کشان با خود برد.
گفتم: السلام علیک یا رسول الله
جوابم را نداد
ساکت بود
ناگهان سرش را بلند کرد و گفت: ای دشمن خدا! حرمت مرا شکستی! اهل بیت مرا کشتی! حقم را
ضایع کردی! هر کار دلت خواست کردی!
گفتم: یا رسول الله! به خدا من نه تیری زدم نه شمشیری نه نیزه‌ای
فرمود: آری! ولی به سیاهی لشکر دشمن افزودی
تشتی پر از خون آنجا بود
فرمود: این خون پسرم حسین است
از آن خون کمی برداشت و به چشمانم مالید
بیدار شدم
دیدم کورم!
 
هیئت" بهشت خانه" سر سبز ایل ماست
که در کنار زمزمه رود نیل ماست
اینجا دل شکسته حرم دارد و حسین
اینجا کبوتر ِدل ما جبرییل ماست
اینجا که دسته دسته به پرواز می رسیم
صحن حیات کرببلای اصیل ماست
اینجا دلیل آمدن ما حسین بود
پس هیئتش حسینه ها ی دلیل ماست
تطهیر ما بس است به یک قطره اشک تو
این ازطهوربودن آب قلیل ماست
ما هم شبیه خواهر او گریه می کنیم
این کشته فتاده به هامون قتیل ماست
 
هنگامی که امیر المومنین سر عمربن عبدود را از بدن جدا کرد، لشکریان پیامبر از او خواستند تا زره گران قیمت او را از تنش دربیاورد، اما علی علیه السلام این کار را نکرد و فرمود او بزرگ قبیله خودش بود و نباید او را تحقیر کرد... اما در کربلا ماجرا چیز دیگری بود؛ در کربلا تنها زره از تن به در نمی آمد، که کهنه پیراهن... در کربلا فقط نیزه و شمشیر و تیر زده نمی شد، که سنگ باران...
 
بالا