یه چیزی بگم در مورد تجربه و افسوس خودم موقعی که وضعیت شما رو داشتم:
من تابستان اون سال رو خیلی خوب خوندم وقتی میگم خوب یعنی خیلی خوب ولی ترم 6 که شروع شد دانشگاه کلی وقتمو گرفت و هی یواش یواش از کنکور دور میشدم و همش حرص میخوردم چرا نمیرسم به کنکورم که از درسا مهمتره. اونموقع افسوس خوردم که چرا تابستان این همه درس خوندم مثل یه پشت کنکوری که کلی تا تابستان وقت داره خوندم. یعنی کتابامو از اول باز کرده بودم و خط به خط میخوندم و زیر جای مهم خط میکشیدم و توی فواصل زمانی مختلف مرور میکردم. در حالی که عین خیالم هم نبود که از مهر ماه وقتم پر میشه. خوب این کار واسه کسی که الان دانشجو هستش غلطه. اونموقع میگفتم ای کاش توی این 3 ماه فقط بخش اعظمی از منبعمو به صورت جدول میکشیدم و الان مرورش میکردم. واقعیت اینه که هر چی هم بخونید هرچی هم الان مرور کنید تا سال آینده فراموش میکنید. بهترین کار اینه که سعی کنید از الان منابعتون رو نمیگم خلاصه بلکه بصورت دسته بندی شده بنویسید و بخونید که وقتی ترم شروع شد شما باشید و یه سری جداول یا اشکال مختلف که لب مطلب توش باشه و هر وقت که وقت کردید یا حتی توی دانشگاه یکی دوتا جدول یا شکل دستتون باشه و بخونیدش. وگرنه مطمئن باشید در طول ترم از ساده ترین برنامه هم جا میمونید.
لب کلام: الان موقع تراکتوری خوندن نیست الان باید مباحث رو دسته بندی کنید و به شکل جمع و جور در بیارید و حقظ کردنشون رو بزارید در طول ترم و نزدیکای کنکور.
مرسی از راهنماییتون!
چیزاییو ک تا الان خوندم تقریبا تو درسامون داشتیم و خیلی چیز جدیدی نبوده(تا فصل 3لودیش ک اینجوری بوده بقیشو نمیدونم هنوز :| )
اما من ی مشکلی ک دارم اینه ک اصن نمیتونم خلاصه نویسی کنم یا چیزیو دسته بندی کنم!موقع نوشتن و خوندن حتی اوناییم ک گفته مثلا در فصل فلان شرح داده میشه اونم با دقت میخونم طوریکه خودمم دیگه از خودم لجم میگیره :25r30wi:
یجورایی مث دبیرستان حتی ب کلمه های اغلب و اکثر و بیشتر زیادی گیر میدم!!
اگه درباره اینم راهنمایی کنید ممنون میشم