مشاعره

[Mohammad gh]

:shocked:


ببخشید شما با ی تموم کردید،شیطونک با ی شروع کرد و با ر تموم کرد،این د را دیگه از کجا آوردید؟!:smiliess (12):
اینجوری میشه که این آوانگار بنده خدا فک کرده اشتباه شده وبرا نظم مشاعره شعرشو ویرایش کرده
به هر حال ادامه میدیم

نه آخه مشکل از بنده بود
ایشون بیت مجبون باشی رو نوشتن و منم در جواب یه بیت نوشتم که دال تموم میشد بعد که ارسال کردم دیدم در حین نوشتن من پاسخ داده شده با شعر دیگری و خواستم ارسال خودمو حذف کنم که انگار درین بین شعر بنده رو ملاحظه کردن و براساس اون ادامه دادن
کلا همش یه اشتباه زمان بندی بود .

 

[Mohammad gh]

تو کز محنت دیگران بی غمی /نشاید که نامت نهند آدمی

یه شب مهتاب ماه میاد تو خواب...منو میبره کوچه به کوچه باغ انگوری باغ آلوچه

 

[pashmak]

​یه مسافر غریبم که زمین داده فریبم / اسمونها جای من بود خاک عالم منو فرسود

 

[pashmak]

باز که اشتباه شدهرکس به طریقی دل ما میشکند بیگانه جدا دوست جدا میشکند بیگانه اگر میشکند حرفی نیست از دوست بپرسید چرا میشکند

 

[pashmak]

​دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را / دردا که راز پنهان خواهد شد اشکارا

 

[mw.ashel]

ای یوسف خوش نام مـا خوش می‌روی بر بام مــــا

ای درشکـــسته جــام مـا ای بــردریـــــده دام ما

 

[nutgirl92]

ای یوسف خوش نام مـا خوش می‌روی بر بام مــــا

ای درشکـــسته جــام مـا ای بــردریـــــده دام ما

آن خبیث از شیخ میلاژید ژاژ
کژنگر باشد همیشه عقل کاژ

 

[patris]

آن خبیث از شیخ میلاژید ژاژ
کژنگر باشد همیشه عقل کاژ

ای بد جنس مشاعره رو به چالش کشیدی که!!! آخه با ژ چی بگم:13:
حالا که ژ میای اینم از ژ

ژاله بارید کوچه ها گل شد

رفتن ما به خانه مشگل شد:25r30wi:

 

[mehrshad]

دوش می آمد و رخساره برافروخته بود / تا کجا باز دل غم زده ای سوخته بود!!!!

 

[mohana]

در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد

 

[mehrshad]

دام تزویر که گستردیم بهر صید خلق / کرد مارا پایبند و خود شدیم اخر شکار !!!! والا

 

[patris]

در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد

دمی بسیار مسرورم دمی از خویش هم سیرم
شبیه موج دریایم گهی افتان گهی خیزان

 

[mehrshad]

دمی بسیار مسرورم دمی از خویش هم سیرم
شبیه موج دریایم گهی افتان گهی خیزان

نمی توان به تو شرح بلای هجران کرد فتاده ام به بلایی که شرح نتوان کرد

 

[patris]

نمی توان به تو شرح بلای هجران کرد فتاده ام به بلایی که شرح نتوان کرد

دلخوشم دراین بازی مانده ام پیاده اگر
تک سوار عرصه یکی است او که پادشاه من است

 

[mehrshad]

دلخوشم دراین بازی مانده ام پیاده اگر
تک سوار عرصه یکی است او که پادشاه من است

تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام...

 

[Maryam.A]

ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بر دار پرده ز رخ که مشتاق لقاییم

 

[Mohammad gh]

ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بر دار پرده ز رخ که مشتاق لقاییم

من آنم که در پای خوکان نریزم

مر این قیمتی در لفظ دری را

 

[mehrshad]

من آن گلبرگ غمگینم که می میرم ز بی آبی ولی با خفت و خواری پی شبنم نمی گردم

 

[Maryam.A]

آتش عشق بس از مرگ نگردد خاموش
این چراغی است کزین خانه به خانه برند

 

[mehrshad]

آتش عشق بس از مرگ نگردد خاموش
این چراغی است کزین خانه به خانه برند

دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد / پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن