ZOT
New member
بچه ها با ادامه داستان نفر قبلی تون داستان را کامل کنید
هوا در گرگ و میش عصر بود من میان جنگل و هوای سرد و مرطوب بعد ازظهر، بی هدف پیش می رفتم فقط می خواستم تا قبل از شب از میان جنگل بگذرم! اما راه دراز بود و من فقط پیش میرفتم انگار راه بی پایان شده بود. همانطور که می رفتم دو راهیی پیش رویم ظاهر شد، دو راهیی که یک سمتش مشخص بود و به کلبه ای ختم میشد و سمت دیگرش همان راه بی پایان تا انتهای جنگل! حالا مانده بودم چه کنم راه به سمت کلبه یا . . . که ناگهان صدایی از کلبه به گوش رسید و من . . .
حالا نفر بعدی داستان رو ادامه بده مهم نیست چقدر باشه حتی با یک جمله!
هوا در گرگ و میش عصر بود من میان جنگل و هوای سرد و مرطوب بعد ازظهر، بی هدف پیش می رفتم فقط می خواستم تا قبل از شب از میان جنگل بگذرم! اما راه دراز بود و من فقط پیش میرفتم انگار راه بی پایان شده بود. همانطور که می رفتم دو راهیی پیش رویم ظاهر شد، دو راهیی که یک سمتش مشخص بود و به کلبه ای ختم میشد و سمت دیگرش همان راه بی پایان تا انتهای جنگل! حالا مانده بودم چه کنم راه به سمت کلبه یا . . . که ناگهان صدایی از کلبه به گوش رسید و من . . .
حالا نفر بعدی داستان رو ادامه بده مهم نیست چقدر باشه حتی با یک جمله!