چند وقتیه، هر از گاهی، یه جور ناراحتی های خاصی برام پیش میاد یه نقطه ی بسیار کمرنگ تو گذشته که میشه گفت جبران هم شده حتی خیلی بیشتر از اهمیتش، یهو پر رنگ میشه برام؛ دروناً ناراحت میشم بعد یه مدت دلیل حقیقی اون موضوع رو میفهمم انگار که فراموشم شده باشه و به یادم بیارن و بعد اون نقطه بالکل محو میشه. من می مونم و شرمندگی که چرا این همه ناراحت شدم و نا سپاسی کردم.
امروز هم یکی از اون مواقع جلو رومه منتها این بار متوجهش شدم و سعی می کنم آروم تر باشم؛ ببینم این بار قراره چی یادم آورده شه.