تا حالا شده بفهمین که دارین از طرف خدا امتحان میشین؟چه امتحانی؟

امین18

New member
مردم خطه کویری کشور دلی به وسعت اسمون پر ستاره دارن.به افتخارکویر نشینان هووووووورا
 

khoudaei

New member
بیماری عزیزی که نمی تونم ازش دل بکنم و این تلافی عمل خودمه
برا ش دعاکنید ممنون
 

MOHAMMAD.R

New member
آره همین روزا دارم امتحان میشم قشنگ مشخصه که که اون بالا سری میخاد بهش یه چیزیو ثابت کنم،از خودش میخام کمکم کنه کم نیارم
 

رها45

New member
خداي من...
روزي ابراهيم خليل در کوه بيت المقدس به دنبال چراگاهي براي گوسفندانش مي گشت. مردي را ديد که مشغول نماز است.

ابراهيم پرسيد: بنده خدا! براي چه کسي نماز مي خواني؟ مرد پاسخ داد: براي خداي آسمان.

ابراهيم: آيا از بستگان تو کسي مانده است؟ مرد: نه!

- پس از کجا غذا تهيه مي کني؟
- در تابستان ميوه اين درخت را مي چينم و در زمستان مي خورم.
- خانه ات کجاست؟
- به کوه اشاره کرد و گفت آنجاست.
- ممکن است مرا به منزلت ببري امشب مهمان تو باشم؟
- در جلوي راه من آبي است که نمي توان از آن گذشت.
- تو چگ ونه مي گذري؟
- من از روي آب مي روم.
- دست مرا هم بگير شايد خداوند به من قدرت دهد تا از آب بگذرم. پيرمرد دست ابراهيم گرفت هر
دو از آب گذشتند و به منزل آن مرد رسيدند.
حضرت ابراهيم از او پرسيد: کدام روز مهمترين روزهاست؟ مرد عابد گفت: روز قيامت که خداوند
پاداش اعمال مردم را در آن روز مي دهد.
ابراهيم: خوب است با هم دست به دعا برداريم و از خداوند بخواهيم ما را از شر آن روز نگهدارد.
مرد عابد: دعاي من چه اثري دارد؟ به خدا سوگند! سي سال است به درگاه خداوند دعايي مي
کنم، هنوز هم مستجاب نشده است!
- مي خواهي بگويم چرا دعايت مستجاب نمي شود؟
- چرا؟ بفرماييد!
- خداوند بزرگ هنگامي که بنده اي را دوست داشته باشد دعايش را دير اجابت مي کند تا بيشتر
مناجات کند و بيشتر از او بخواهد و طلب کند. چون اين حالت را از بنده اش دوست دارد. اما بنده
اي که مورد لطف خدا نيست اگر چيزي درخواست کند، زود اجابت مي کند يا قلبش را از آن
خواسته منصرف نموده نااميدش مي کند تا ديگر درخواست نکند. آنگاه پرسيد: چه دعايي مي
کردي؟ عابد گفت: سي سال پيش گله گوسفندي از اينجا گذشت، جواني زيبا که گيسوان بلندي
داشت گوسفندان را چوپاني مي کرد از او پرسيدم: اين گوسفندان از آن کيست؟ گفت: از ابراهيم
خليل الرحمان است. من آن روز گفتم: پروردگارا! اگر در روي زمين خليل و دوستي داري، او را به
من نشان بده. ابراهيم فرمود: پيرمرد!
خداوند دعايت را اجابت کرده، من همان ابراهيم خليل الرحمان هستم. آنگاه برخاسته يکديگر را به
آغوش کشيدند بازگشت
هر که در ایت بزم مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند
تمام لحظات زندگی امتحان خداوندی ولی ماها بی تفاوت از کناشون رد میشیم و به اتفاقای اطرافمون به عنوان معضل گرفتاری و یا از چشم خدا افتادن نگا میکنیم . به نظر من زندگی مث این بازیهای کامپیوتریه تو هر مرحله یه سرس مانع وجود داره که تا اونا رو ور نداری نمیتونی به مرحله دیگه بری که اون موانع امتحانای خداست که سربلند ازش بیرون بیای میری مرحله بعد تا اخر که میرسه به لقاء خداوند و اینجاست که گفته میشه ای نفس مطمئنه یه سوی پرورگار خود درحالی که راضی و خشنود هستی برگرد/ به قول حاج اقا فرحزاد نگید گرفتار ری بگوییید گرفت یار شدیم چرا که خدا شما رو برای خودش انتخاب کرده
 

رها45

New member
روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت .

ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد.پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد .
مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت و او را سرزنش کرد .

پسرک گریان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند .

پسرک گفت:”اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم .

“برای اینکه شما را متوقف کنم ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم “.

مرد بسیار متاثر شد و از پسر عذر خواهی کرد. برادر پسرک را بلند کرد و روی صندلی نشاند و سوار اتومبیل گرانقیمتش شد و به راهش ادامه داد .

در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند !

خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند .


اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند...


 

a_67

New member
چند وقتیه، هر از گاهی، یه جور ناراحتی های خاصی برام پیش میاد یه نقطه ی بسیار کمرنگ تو گذشته که میشه گفت جبران هم شده حتی خیلی بیشتر از اهمیتش، یهو پر رنگ میشه برام؛ دروناً ناراحت میشم بعد یه مدت دلیل حقیقی اون موضوع رو میفهمم انگار که فراموشم شده باشه و به یادم بیارن و بعد اون نقطه بالکل محو میشه. من می مونم و شرمندگی که چرا این همه ناراحت شدم و نا سپاسی کردم.
امروز هم یکی از اون مواقع جلو رومه منتها این بار متوجهش شدم و سعی می کنم آروم تر باشم؛ ببینم این بار قراره چی یادم آورده شه.
 

gisoo23

New member
من که الان به مرحله اي رسيدم که من دارم خدا رو امتحان ميکنم!!!!
فقط خود خدا منظورمو متوجه ميشه از اين حرف....
 

sane

Active member
:ph34r-smiley:

سرگروه رفوزه ها!!

خدایا ارفاقی، شیفتی، رو نمودار بردنی .... هرچی کرمته!
 

eeeeeeehsan

New member
خیلی سخته فهمیدنش، خیلی.
ولی زیاد حس کردم که خدا داره امتحانم می کنه.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: sane

N@RVIN

Well-known member
بستگی به نگرشت به زندگی داره ..اگر جهان بینی خدایی داشته باشی میتونی نقشش رو تو هر لحظه ی زندگیت ببینی ..اگر منشا هر چیزی رو خدا ببینی همه زندگی پر از راهنماییها و آزمونهای الهیه .

( چقد دلم گرفت صفحات اول این تاپیک رو خوندم برا سه چهار سال پیش ! هیچکدوم الان نیستن همشون یه روزی فعال بودن ..آینده ی ما گذشته ی این بچه هاست :( هر جا هستن سلامت باشن )
 

hosna69

Well-known member
خیلی زیاد...شاید قسمت اعظم لحظه های حساس زندگیم رو با امتحان پس دادن گذروندم...
خدایا اگه امتحانم میکنی، اگه دور میشم ازت، تو همون کسی هستی که میتونی راه برگشت رو نشونم بدی...:rose:
 

مجید دیجی

مدیر بخش

زیاد آقا زیاد ...:rose:

بعضی وقتا حس می کنم هر لحظه دارم امتحان میشم ...

بعضی وقتا که خیلی تلاش می کنم و به نتیجه نمی رسم دارم امتحان میشم ..

بعضی وقتا که بدون هیچ مقدمه ای شرایط خطا پیش میاد دارم امتحان میشم ...

بعضی وقتا که مریض میشم دارم امتحان میشم ...

بعضی وقتا که به یه فقیر صدقه می دم و چند لحظه بعد با یه فقیر دیگه رو به رو میشم دارم امتحان میشم ...

بعضی وقتا که توی صف نون وایی هستم و دوستم را می بینم که جلوتر از من وایساده دارم امتحان میشم ...

بعضی وقتا که تو اینترنت سرچ می کنم و ناخواسته عکس ضایع میاد بالا :whistle:دارم امتحان میشم ...

و....

به نظرم زندگیم سراسر امتحان هس .....:black_eyed:
 

hebe.nurse

New member
اینروزا به شدت این احساسو دارم. بدجوری گیر افتادم . حس میکنم قراره لحظه ای بیاد که منو تو چاه تردید بندازه......:j58r36j3gcr4suxymup
 

alireza-ja

New member
بیشتر از اینکه حس کنم امتحان میشم بیشتر حس میکنم هوامو داره. خدایا شکرت
 
بالا