یکی دو سال پیش هر وقت داشتیم از یه کانال ماهواره فیلم می*دیدیم، وقتی فیلمش ایرانی بود، مامانم میگفت ببینین این بازیگر ایرانیه تو خارج چیکار میکنه؟:sarma:
دم این واریا خانم گرم، چقدر سوتیهاش خوب یادش مونده، من که هرچی زورزدم چیزی یادم نیومد، شاید هنوز به سوتیهای دوران کودکیم پی نبردم.
میگم شاید یه روز هم برسه که به سوتیهای الانمون اعتراف کنیم!!!
چن سال پیش رفته بودیم قبرستون و دیدیم دارن یه نفر که تازه مرده بود، رو دفن می*کنند. من و دختر عمه*ام رفتیم از نزدیک نیگا کنیم، ببینیم زنه یا مرد!؟ دیدیم آخونده داره شهادتین و... میگه. داشتیم از بین جمعیت زیادی که اونجا بودن، میومدیم بیرون که یه خانومه پرسید زنه یا مرد؟ دختر عمه*ام خیلی جدی گفت: "خورزو خان بید، از دستاش خون می*چکید" :25r30wi:خانومه که انگار جدی گرفته بود گفت: راست میگی ؟ بیچاره ... خدا بیامرزدش..........:sad:
خیلی خاطرات قشنگی بود امروز خیلی کسل شده بودم ولی حالا حسابی سرحال شدم
این جا اکانت نداشتم ولی لازم شد که یکی بسازم و از همه دوستانی که خاطره نوشته بودن تشکر کنم
ممنون
:motat::1dco2x0p1lilzhfpg1t
من هرچی فکر کردم فعلا خاطره از خودم نیومد ذهنم ولی اوایل ترم 2 که بودم سر ازمایشگاه میکروب 2تا از خانوم های کلاس می خواستن یه سوالی بپرسن ازمن ولی هیچکدوم روشون نمیشد
داشتن با هم بحث میکردن که کدوم بپرسه منم که فهمیده بودم از پشت سرشون منتظر بودم به نتیجه برسن و سوالشون رو بپرسن که اخرش به نتیجه رسیدن
وقتی که برگشتن سوالشونو بپرسن من زول زده بودم بهشون یه هو حول شدن و گفتن سلام خانوم ... منم که دیدم اگه بخندم بد ضایع میشن سلام دادمو جوابشونو دادم
اعتراف میکنم کلاس اول ابتدایی سر کلاس شروع کردم ویفر خوردن اونم میز اول آخه بگو نابغه میخوان قایمکی یه چیزی سر کلاس میل کنن لا اقل کلوچه ای کیکی چیزی بخور نه ویفر که خرچ خرچ :5:میکنه جالب اینجاس معلمم صدام کرده میگه بیابیرون ببینم با اعتماد به نفس رفتم جلوش با خورده های ویفر رو مانتوم و مقنعه ام بعد بم گفت برو گوشه کلاس وایسا منم رفتم به بچه ها گفت کی خط کش چوبی داره من آی کیو گفتم خانوم ما داریم گفت برو بیار منم رفتم با غرور آوردم نگو واسه خودم بوده که بزنه کف دستممممممممممممم :1dco2x0p1lilzhfpg1t
1.اعتراف میکنم هیچوقت نمیفهمم دوسش دارم جز وقتایی که آروم میگیرم و میاد پیشم میشینه.چقده من سنگدل شده بودما.ولی دوسش دارم دیگه ایندفه فهمیدم.
2. بچه که بودم از اسباب بازی های پسرخالم و پسر عموم یواشکی براداشتم
3. کلاس اول داشتم روی دیوار اسممو مینوشتم معلم گفت روی دیوار ننویس میمون !!!(عجب معلم با فرهنگی).
4. کلا خیلی سوتی میدم خیلیاااا.عجیب!!!
.اعتراف میکنم هیچوقت نمیفهمم دوسش دارم جز وقتایی که آروم میگیرم و میاد پیشم میشینه.چقده من سنگدل شده بودما.ولی دوسش دارم دیگه ایندفه فهمیدم.
چه کسی را؟؟؟:smiliess (12):
من اینقدر سوتی زیاد دادم که یادم نمیاد
ولی یه چیزی هست که از وقتی عضو این سایت شدم اتفاق افتاده برای همین یادمه
اعتراف میکنم که تا قبل از اینکه قسمت امضا توی صفحه شخصی ام رو کشف کنم فکر میکردم بین نوشته های کاربران جملات زیبا و الهام بخش میگذارن و این نوع طراحیه سایته!