اعتراف می کنم!

parsa90

New member
امتحان نهایی سوم راهنمایی از بس پدر و مادرم گفتن عجله کن دیرت میشه تندتند حاضر شدم رفتم سوار ماشین شدم وقتی به مدرسه رسیدم دیدم هرکی منو میبینه لبخند میزنه حتی اونایی که تا حالا ندیده بودم و نمیشناختم!
منم حسابی روحیه ام گرفته شد به خودم گفتم ببین حتما همه میدونن من این درسو کم خوندم و دارن مسخره ام میکنن!:sad:
وقتی دوستمو دیدم گفت چرا با شلوار خونگی و دمپایی اومدی؟!!:mad_majidonline:
یه نگاه خودم کردم تازه اونجا بود که فهمیدم عجب سوتی ای دادم!:25r30wi:

وای چقد زندگیت باحاله خاطراتت خیلی خنده داره خوش به حال دوستات حسابی با توشادن
 

Artmis.a

New member

وای چقد زندگیت باحاله خاطراتت خیلی خنده داره خوش به حال دوستات حسابی با توشادن



هر آدمی توی زندگیش به اندازه کافی غم و غصه داره ولی نباید اینا باعث بشه تا لحظات شادمونو فراموش کنیم و یا لحظات شادی رو برای خودمون و دیگران خلق نکنیم!

بارها از شدت غم و غصه تا نزدیک خط پایان رسیدم ولی همیشه آخرین لحظه خدا دستمو گرفت و بهترین پایانو برای غصه هام رقم زد!
خدا جون خیلییییییییییییییییییییییییییی دوستت دارم
!:riz304:
 
آخرین ویرایش:

zhra

New member
اعتراف میکنم که شیطنتم در مورد تقلب و آزار واذیت همیشه در وجودم بوده وهست :motat:
چند بار کل جزومو تو برگه های کوچیک نوشتم و بردم سر جلسه هیچکس م نفهمید :smiliess (8):
یه بار با دوستم به شدت تقلب میکردیم استاد دوستو رو برد ته سالن .سالن هم خیلی بزرگ بود
بعد از چند دقیقه دیدم دوستم از ته سالن داد میزنه زهرا سوال 16 .استاد دوید طرفش دوباره جاشو عوض کرد ولی فایده که نداشت دوباره داد زد :smilies-azardl (113این دوستم رو خیلیییییییییییییی دوست دارم:28:
 

arshade90

New member
اعتراف میکنم تو هر امتحانی که گوش شیطون کر....... تقلب کردم...... نمرم کمتر شده....... اخه چرااااااااااااااااااااااااا
 

parsa90

New member
حدیث خانم مشکلات برا همه هست تو این شک نکن ولی من منظورم این بود که زندگیت پر هیجانه
منم خیلی اهل شیطنتم ولی هیچوقت پایه نداشتم
ولی یه چیز جالب بچه که بودم برا اینکه بعد مدرسه زود برگردم خونه مامانم منو سپرده بود به یکی از آشناهامون ولی من زیاد به حرفش گوش نمیکردم میگفت زبونم مو در آورد اینقد بت تذکر دادم من همیشه فکر میکردم واقعا زبونش مو درمیاره و هر روز بهش نگا میکردم و منتظر بودم زبون مودرآوردشو ببینم:thanks:
 

Artmis.a

New member
یه بار قبل امتحان فیزیک ساعت هفت رفتم روی دیوار تا ساعت 8:30 که امتحانمون شروع میشد کل جزوه رو تقلب نوشتم همون جلسه موقعی که اسامیو زدن دیدم شماره صندلی من افتاده یه کلاس دیگه!:13:
حالا همه امتحانا همون صندلی که رو دیوارش تقلب نوشته بودم جای من بودا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:5:
 

niloo A

New member
اعتراف میکنم یه بار خونه یکی از اشناهامون داشتیم فیلم عروسیشونو میدیدیم من که کسی رو نمیشناختم به یکی از مهمونا گیر داده بودم تو فیلم که چقد این مرده جلفه چقد داغونه خجالتم نمیکشه اه اه اه بعد یهو دیدم مامانم می:14:زنه به پهلوم رنگ صاحبخونه قرمز شده از شدت عصبانیت تازه فهمیدم داداش بزرگ عروس خانم بوده که خیلیم روش تعصب داشت ولی متاسفانه دیر فهمیدم میخواستم بگم منظورم یکی دیگه بوده دیدم تابلوتر میشه با سکوتم جمعو خوشحال کنم بهتره بعد الکی خودم زدم به سردرد گفتم بریم دیگه خداییش روم نمیشد بیشتر از اون بشینیم
 

niloo A

New member
اعتراف میکنم تو باشگاه بدنسازیمون یه خانومست فک میکنه که مامایی همون پزشکیه و فرقی ندارن هی هر وقت منو میبینه میگه تو تخصصتو جراحی پلاستیک بگیر من بیام پیشت بینیمو عمل کنم :14:منم بهش گفتم حتما ولی حالا خیلی مونده تا تخصص:5:اخه چرا منو تو این موقعیت قرار میدن:13: مجبور شدم میفهمین مجبووووور:: تازه یه بارم یکی از فامیلامون ام آر آی مغز اورده بود من بیچاره بخونم من ترم پنج مامایی فک کن تازه گفتم من مشکلی نمیبینم ولی حالا اگه میخوای به یه دکترم نشون بده:5:
 
آخرین ویرایش:
نقل قول می کنم:
اول ترم بود و هنوز با اخلاق استاد های جدید آشنا نبودیم. عارف به من گفت: سر کلاس دکتر رجایی حرفی از بتن (boton) نزنی گفتم مگه چی میشه؟
گفت دکتر رجایی به کلمه بتن (boton)حساسیت داره
انقدر عارف گفت نگو و اصرار کرد که سر کلاس ناخودآگاه از ذهنم در رفت و یک سؤال آبدار از بتن(boton) پرسیدم.دکتر هم تا این کلمه را شنید به من گفت: برای اینکه حرف زدن یاد بگیری یک ترم دیگه هم نگهت می دارم تا به بتن (beton) نگی بتن(boton)!
خلاصه اون ترم گذشت آخرشم نمره ام بدک نشد و پاس شدم اونم با 16
 
نقل قول می کنم
سر امتحان فیزیک بود میان ترم کم شده بودم و همه امیدم به پایان ترم بود. علی.ی جلوی من بود ازش سر امتحان یک سؤال پرسیدم اونم برگشو کشید کنار تا من بنویسم دیدم یک قسمت از سؤال رو اشتباه محاسبه کرده من هم با کمال پر رویی اشتباه رو درست کردم و مسئله رو حل کردم ولی همین که اومدم به اون بگم مراقب جای منو عوض کرد من نمره اون سؤالو کامل گرفتم و جالبه که علی.ی از سؤالی که خودش نوشته بود فقط نیم نمره گرفت
 
بیدار کردن هم اتاقی ای که شب قبلش چند دفعه سفارش کرده منو صبح زود بیدار نکنید کلاس ندارم بطوریکه انتظار خوردن یک لنگه دمپایی رو باید داشته باشی!
 
یک روز در سال 1386 در حال آمدن به دانشگاه سوار تاکسی شدم بعد از طی مسافتی یکی از سرنشینان از من پرسید Do you speak American? و من با دهان باز به او نگاه کردم و پرسیدم: بله؟و او دوباره تکرار کرد تاکسی هم قژقژ می کرد و اصلا صدا شنیده نمی شد من هم با خودم فکر می کردم که چرا نمی پرسد Do you speak English? و با این حساب فکر کردم با یک مزاحم طرفم و بعد از دهن کجی های فراوان رویم را بر گرداندم و از شیشه بیرون را نگاه کردم بعد از مسافت کوتاهی تاکسی ایستاد و در نتیجه از سر و صدایش کم شد ان سر نشین دوباره سؤالش را تکرار کرد: شما امیرکبیری هستید؟ و من تازه فهمیدم منظور او از American امیرکبیری بوده و خدا را شکر کردم که فکر نکردم او یک خارجی است و به انگلیسی جواب نداده ام!
بعد ها فهمیدم که او یکی از سال بالایی های عمرانی بوده است
 

faranita

New member
اعتراف میکنم
وقتی اول دبستان بودم فک میکردم که هر تخم مرغی مه جای گرم باشه تبدیل به جوجه میشه.برا همون یه شب یواشکی یه تخم مرغ از تو یخچال برداشتم وقتی شب شد و همه خوابیدن منم رفتم تخم مرغو گذاشتم رو بخاری روشم یه حوله انداختم بخاری رو هم تا ته زیاد کردم تا فردا صب که شد برم جوجه مو بردارم...
تازه برا اینکه وقتی جوجه بدنیا میاد احساس تنهایی نکنه و جا داشته باشه تخم مرغ رو تو یه جعبه گذاشته بودم کنارشم عروسکمو گذاشته بودم..دیگه حدس بزنید چیییییییییی شد:33:
فقط خدا بخیر کرد که خونمون نسوخت

منم وقتی 4 سالم بود چندبار تخم مرغ رو برداشتم یک بالش گذاشتم روش خودمم خیلی آروم نشسته بودم روش اصلا هم تکون نمیخوردم تا صدای جوجه رو بشنوم:4d564ad6::bunnyearsmiley:
 

sakar

New member
اعتراف میکنم ابتدایی که بودم فک میکردم ادامس روزه رو باطل نمیکنه
وهمیشه قبل اذان اب میخوردم البته دزدکی فک میکردم اگه کسی نفهمه روزم باطل نمیشه
دقیقا 5-6 دیقه مونده به اذان حکمتش چی بود نمیدونم یکی نبود بگه این یه خوردرم صبر کن
 

mosaferkocholo

New member
اعتراف

بچه بودم فکر میکردم آب دهن روزه رو باطل مکنه جونم در اومد انقد تف کردم:1dco2x0p1lilzhfpg1t
جشن تکلیفم بود فکر میکردم هر کی زودتر بخونه برندس مثل بنز نمازو خوندم و با غرور که زودتر تموم کردم به بازنده ها نگاه میکردم
یکی از سوتی هایه نابم سرود ملی که هنوزم یاد نگرفتم پر زد از افق یا فر زد از افق یا سر بود نمیدونمi
 
آخرین ویرایش:

mosaferkocholo

New member
:25r30wi: اعتراف میکنم ترم اول که بودم نمیدونستم قضیه جزوه چیه :25r30wi: و فکر میکردم از خواهری جزوه بگیرن برادران به این معنی که جزوش خوبه.
توجه کردین ترم آخر معمولا برادری از خواهری جزو نمیگیره .
 
آخرین ویرایش:

naghmeh_alipoor

New member
kelas fizulogy dashtim bayad zamane eneqad be vasile surakh kardane gush ro migrftimba kaqaz safid az unja k hich kodum mun hazer nabudim gushemuno lanset bzanim b angoshtemun lnset zadim va har bar ruye nimdayere mizadim ta zamanesho dar biyarim jaleb in bud k mizane khun harbar kamo ziad mishod:bunnyearsmiley::4d564ad6:...
 

waria

New member
اعتراف میکنم وقتی جمیله شیخی مرد،بعدش که فیلماشو پخش میکردن به مامانم میکفتم این که مرده چه جوری فیلم بازی میکنه؟؟؟؟:idea_majidonline:
 

waria

New member
اعتراف میکنم ...من همیشه میرفتم کودکستان گریه میکردم.مربی مهدم بهم میگفت الان زنگ زدم خونتون مامانت بیاد دنبالت.من خنگم باورم میشد...اصلا هم باخودم فکر نمیکردم،اخه ما که خونمون تلفن نداریم.و هرروز این داستان ادامه داشت...:ph34r-smiley:
 
آخرین ویرایش:

waria

New member
اعتراف میکنم...یه روز با دوستام رفته بودیم نماز خونه دانشگاه نماز بخونیم،بعد نماز دوستم ازم پرسید جورابات مدلش اینجوریه یا لنگه به لنگه پوشیدی؟حالا خوب شد کس دیگه ای نفهمید.................:5::25r30wi:
 
بالا