یادتونه؟؟؟؟؟؟

sara77

New member
یــــــادتونه ؟

دوست داشتیم مبصر صف بشیم که پای بچه هارو سر صف جفت کنیم !

یــــــادتونه ؟


روزای سرد و بارانی ناظم میگفت مستقیم برین !

یــــــادتونه ؟


وایمیسادیم تو صف بعد ناظممون میگفت یه جوری بگین مرگ بر آمریکا تا صداتون برسه آمریکا ؛ ما هم ابله فکر میکردیم آمریکا همین کوچه بغلیه از ته جیییییییییییگرمون داد میزدیم !

یــــــادتونه ؟

وقتی مشقمون رو ننوشته بودیم معلم که میگفت کو مشقت الکی تو کیفمون رو میگشتیم میگفتیم یادمون رفته !

یــــــادتونه ؟


آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیدیم درستون کجاست اونا یکی عقب تر باشن !

یــــــادتــونـــــــــــــــــــــه چـقـــدر شــــــیــــــریــن بـــــــود !!!
 

sara77

New member
یــــــادتونه ؟

سر وقتی گچ تمام میشد خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه برین از دفتر گچ بیاریم ، همیشه گچهای رنگی زیر دست معلم میشکست !
یــــــادتونه ؟

قدیما که تلویزیون کنترل نداشت یکی مجبور بود پای تلویزیون بخوابه کانالا رو با پاش عوض کنه !

یــــــادتونه ؟

مچ دستمون رو گاز میگرفتیم با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت میکشیدیم !

یــــــادتونه ؟

وقتی حوصله درس نداشتیم الکی اجازه میگرفتیم میرفتیم دم سطل آشغال که مدادمون رو بتراشیم !


- - - Updated - - -

خدایا چقد قشنگ بود اون موقع هاااااااااااااااااااااااااااا
 

sara77

New member
یــــــادتونه ؟

تو نمیکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان باید نفر وسطی میرفت زیر میز :|
یــــــادتونه ؟

نوک مداد قرمزای سوسمار که زبون میزدی خوش رنگتر میشد !

یــــــادتونه ؟

موقع امتحان باید کیف میذاشتیم بینمون که تقلب نکنیم !

یــــــادتونه ؟

یه مدت از این مداد تراشای رومیزی مد شده بود ، هرکی از اونا داشت خیلی باکلاس بود !
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: elham2012

21Tir

New member
یادش بخیـــــــــــــــــــــر


یادتونه روز آخر مدرسه قبل عید بهمون پیک نوروزی میدادند با اون بوی نوی کاغذ؟ روز اول عید همه نقاشی ها شو رنگ میکردیم و لطیفه هارم میخوندیم اما تمرینا رو میذاشتیم بعد عید یکی واسمون حل میکرد میبردیم؟
 
آخرین ویرایش:

21Tir

New member
کیا یادشونه وقتی تو شلوغی میخواستیم برنامه کودک ببینیم
یکی از حرصش می گفت...
در مجلسی نشسته بودیم ناگهان خرررری گفت:
لامصب چنان. سکوتی میشد که پشه هم دیگه جرات وز وز نداشت; -)
 

sara77

New member
شما که يادتون نمياد ، خانواده که ميرفتن بيرون، بعد با هيجان ميرفتيم پاي ماهواره، بعد شروع به رمز گشايي مي کرديم :
شماره شناسنامه بابا؟
شماره شناسنامه مامان؟
چها رقم پلاک ماشين از راست؟
چها رقم پلاک ماشين از چپ؟
شماره شناسنامه من؟ نه منو که آدم حساب نميکنه :|
تاريخ تولده بابا يا مامان؟
تاريخ تولده زنه همسايه؟

بعله یه همچین ادمای فضولی بودیم ما
 

sara77

New member

شماها يادتون نمياد

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
زمان مدرسه با بغل دستيمون که قهر ميکرديم وسط ميز يک خط مي کشيديم ميگفتيم : وسايلات از اين خط اينورتر نياد!!!!!!
 

ROJO

New member
من هیچکدوم یادم نمیاد! فقط اون ک مدادو زبون میزدن یادمه ک من خیلی چندشم میشد وقتی کسی اینکارو میکرد:(50):
 

mexin

Well-known member
خب معلومه دهه هفتادی ها یادشون نمیاد دیگه ...اینا شکوفه های انقلاب هستن ..:motat:
 

N@RVIN

Well-known member
وای چقد جالب بودن

رفتم به عهد حجر خاطره هام الان دارن رژه میرن

بهترین روای عمرم همونا بوده
 

paeez

New member
دمت گرم وسرت خوش باد...
تادنیا باقیست یادمونه...
پیشاپیش سال نو مبارک!
 

sara77

New member
شما یادتون نمیاد ولی یکی از بهترین لحظات عمر ما دهه هفتادیا این بود که معلم

فیزیک میگفت میتونید عدد پی رو سه در نظر بگیرید. یعنی چنان خوشحال میشدیم که

انگار جملمون لایک شده.
 
بالا