پاتوق بچه های بیوشیمی

biomar

New member
چه خبره ماشالا! چقدر توی این سایت به خصوص بین بیوشیمی ها همدانی هست! برام خیلی جالبه
 

BBT

New member
هورا هورا !!!!:thanks::thanks: فردا تعطیل شدیم !!:4d564ad6:
ناصرجون کجایی نیستی؟!:sarma:
هیچ میدونی غم دوریت با دلم چه می کنه؟؟!!
بابا ما که فعلا تو یه استان هستیم بی وفا!!

قربونت برفو حال کردی امروز چه باحال بود
منم دلم برات تنگ شده تونستی این هفته یه سری بزن به ما


بیومر به جز بنده که دیگه بیوشیمی همدانی نداریم میشناسی معرفی کن به ما هم
 

vet lab sciences

New member
قربونت برفو حال کردی امروز چه باحال بود
منم دلم برات تنگ شده تونستی این هفته یه سری بزن به ما


بیومر به جز بنده که دیگه بیوشیمی همدانی نداریم میشناسی معرفی کن به ما هم

آره حالا اگه همه چیزش بد باشه ، این برفش خوبه!! البته شهر خودمونم آلودگیش ، تعطیل می کنه!!
فدای تو:heart::(40):
والا فکر نکنم سعادت دیدارت باشه!! چون میخوا 27م تعطیل کنیم! برگردیم به دیارامون!:riz513:
درسته.من همدانی نیستم.
 

biomar

New member
نمیشناسم ولی توی تاپیکای مختلف زیاد دیدم حالا یا همدانی یا کسایی که همدانی نیستن همدان درس میخونن! :)
 

roman30

New member
سلام به همه ی دوستای بیوشیمیست خودم .خوبین .؟حال و احوالتون چه طوره ؟؟؟؟
بچه ها شما یه کتاب خوب برای آنزیما سراغ ندارین که برا همه آنزیما از لحاظ بالینی توضیح داده باشه ؟ یعنی نحوه اندازه گیری فعالیتشون و....
مخصوصا آنزیمایی که خیلی هم کاربرد بالینی ندارن مثل فروکتوز 1و6 بیس فسفاتاز و هگزو کیناز و گلوکز 6 فسفاتاز .
اگه کسی میدونه ممنون میشم اگه راهنماییم کنید .آخه هفته بعد باید برا همین آنزیما سمینار بدم .ممنون :p7977cujr38iyymsu8:
 

konjkave

New member
سلام به همه ی دوستای بیوشیمیست خودم .خوبین .؟حال و احوالتون چه طوره ؟؟؟؟
بچه ها شما یه کتاب خوب برای آنزیما سراغ ندارین که برا همه آنزیما از لحاظ بالینی توضیح داده باشه ؟ یعنی نحوه اندازه گیری فعالیتشون و....
مخصوصا آنزیمایی که خیلی هم کاربرد بالینی ندارن مثل فروکتوز 1و6 بیس فسفاتاز و هگزو کیناز و گلوکز 6 فسفاتاز .
اگه کسی میدونه ممنون میشم اگه راهنماییم کنید .آخه هفته بعد باید برا همین آنزیما سمینار بدم .ممنون :p7977cujr38iyymsu8:

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.رومن جون.خوبی عزیزم؟بابا کجایی؟دلم برات یه ذره شده بود چه خبرااااا؟:ad54ad:
 

roman30

New member
شعر : خدا را دیده ای آیا ؟روزی دعلب یمانی از مولا علی پرسید : یا امیر المومنین ، آیا پروردگارت را دیده ای ؟

مولا پاسخ می دهند : مگر من چیزی را که ندیده باشم ، می پرستم ؟

خدا را دیده ای آیا ؟


خدا را دیده ای آیا ؟

تو آیا دیده ای وقتی شبی تاریک

میان بودن و نابودن امید فردائی

هراسی می رباید خواب از چشمت

کسی ، خورشید و صبح و نور را

در باور روح تو ، می خواند

و هنگامی که ترسی گنگ می گوید ، رها گردیده ، تنهائی

و شب تاریکی اش را ، بر نگاه خسته می مالد

طلوع روشن نوری به پلکت ، آیه های صبح می خواند

کلام گرم محبوبی

کمی نزدیک تر از یک رگ گردن ،

به گوش ات با نوای عشق می گوید:

غریب این زمین خاکی ام ، تنها نمی مانی

تو آیا دیده ای وقتی خطائی می کنی اما ،

ته قلبت پشیمانی

و می خواهی از آن راهی که رفتی ، باز برگردی

نمی دانی که در را بسته او یا نه ؟

یکی با اولین کوبه ، به در ، آهسته می گوید :

بیا ، ای رفته ، صد بار آمده ، باز آ

که من در را نبستم ، منتظر بودم که برگردی

و هنگامیکه می فهمی ، دگر تنهای تنهائی

رفیقی ، همدمی ، یاری کنارت نیست

و می ترسی که راز بی کسی را ، با کسی گوئی

یکی بی آنکه حتی ، لب تو بگشائی

به آغوشی ، تو را گرم محبت می کند با عشق

به هنگامیکه ، دلبر های دنیائی

دلت را برده اما ، باز پس دادند

دل بشکسته ات را ، مهربانی می خرد با مهر

درون غار تنهائی ، به لب غوغا ، ولی راز سخن با او ، نمی دانی

کسی چون نور می گوید ، بخوان

و تو آهسته می گوئی ، که من خواندن نمی دانم

و او با مهر می گوید

بخوان ، آری بنام خالق انسان ، بخوان ما را

و تو با گریه های شوق ، می خوانی

تو آیا دیده ای

وقتی که بعد از قهر و بد عهدی

به هنگامیکه بر سجاده اش با قامت شرمی

به یک قد قامت زیبا ، تو می آیی

به تکبیری ، تو را همچون عزیز بی گناهی ،راه خواهد داد

و می پوشاند او ، اسرار عیبت را

و از یاد تو هم ، بد عهدی ات را ، پاک خواهد کرد

جواب آن سلام آخرت را ، بر تو خواهد داد

و با یک نقطه در سجده ، تو گویا باز هم ، در اول خطی

تو آیا دیده ای وقتی که چیزی آرزویت بوده ، آنرا جسته ای

آنگاه می بینی ، بجز یک سایه ، چیزی در درون دست هایت نیست

کسی آهسته می گوید

نگاهم کن ، حقیقت را رها کرده ، مجازی را تو میجوئئ ؟

تو سیمرغی درون آسمان گم کرده ،

اینک سایه اش را بر زمین خاک می پوئی ؟

اگر یابی ، بجز یک سایه ، چیز دیگری داری ؟

پس آنگه یک شعاع نور ، چشمان تو را ، از خاک تا افلاک خواهد برد

تو آیا دیده ای ، وقتی هوای سینه ات ابر است و باریدن نمی داند

و دشت سینه ات ، می سوزد از بی آبی خوبی

تمام غنچه های مهر ، در جان تو خشکیده ست

به یادش ، قلب تو ، آرام می گیرد

و چشمان امیدت

گونه های چشم در راه تو را ،

با بارشی ، سیراب خواهد کرد

و گل های محبت ، در تمام پهنه جان تو می روید

تو ایا دیده ای وقتی دلت می گیرد از دلگیری مردان تنهایی

که شب هنگام ، سر به زیر افکنده

شرم خالی دستان خود را،در کویر مهربانی ، چاره می جویند

کسی آهسته می گوید :

سرای عشق را ، یک بار دیگر اب و جارو کن

سوار صبح در راه است

تو آیا دیده ای ، وقتی که دریای پر از طوفان مشکل ها

بساط زورق اندیشه را

در صد خروش موج می پیچد

کسی سکان این زورق ، به ساحل می برد با مهر

و می داند که تو

بی آنکه در ساحل ، به شکری ، قدر این خوبی به جای آری

بدون گفتن یک ، یا خدا

این نا خدا ، از یاد خواهی برد

خدا را دیده ای آیا ؟

به هنگامی که در این بیکران ، این پهنه هستی

به ترسی از رها بودن ، تو می پرسی

کسی می بیندم آیا ؟

کسی خواهد شنید این بنده تنها ؟

جوابت را ، نه از آنکس که پرسیدی

جوابت را ، خودش با تو ،

و با لحن و کلام مهر می گوید

که من نزدیک تو هستم ، به هنگامی که می خوانی مرا

آری ، تو دعوت کن مرا ، با عشق

اجابت می کنم ، با مهر

هدایت می شوی ، بر نور

خدا را دیده ای آیا ؟

گمانم دیده ای او را

که من هم آرزو دارم ، ببینم باز هم او را

به چشم سر ، که نه

او خود گشاید ، دیده های روشن دل را

لطیف و خلق آگاه است

چه زیبا می شود ،چشمی که می بیند ترا

چشم دلی ، از جنس نور و عشق و آگاهی



وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ

(سوره بقره آیه ۱۸۶)

و هنگامی که بندگانم از تو در بارۀ من بپرسند (که من نزدیکم یا دور) من نزديكم و دعاى دعاكننده را هنگامى كه مرا بخواند پاسخ مى‏گویم. پس آنان هم دعوت مرا بپذیرند وبه من ایمان بیاورند تا آنان راه یابند.

در این آیه خداوند جواب می دهد که من نزدیکم و دعای دعا کنند ه را اجابت می کنم حتی به پیامبر هم نمی فرماید به آنها بگو ، بلکه خود خداوند مستقیماً جواب می دهد.

لا تُدرِکُهُ الابصارُ چشم ها او را درنمی یابند

وَ هُوَ یُدرِکُ الابصارَ و اوست که دیدگان را درمی یابد

وَ هُوَ اللطیفُ الخبیرُ و او لطیفِ آگاه است. سوره مبارک انعام ، آیه 103
 

roman30

New member
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.رومن جون.خوبی عزیزم؟بابا کجایی؟دلم برات یه ذره شده بود چه خبرااااا؟:ad54ad:
سلام عجیجم ,سعیده جونم ,خوبی عشقم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کم سعادتی از من بوده دیگه وقت نشد که بیام پاتق .دل منم برات خیلی تنگیده جیگر .موفق باشی گلم خوب خوب درساتو بخون من رو تو دانشگاه تهران حساب میکنم هاااااااااااااااااااااااااا.
ببینم چه میکنی دختر خوب .:riz304::28::(40)::smilies-azar
 

mahla

New member
سلام یه سوال دیگه :(50):

من پارسال هم شرکت کردم قبول نشدم بعدش شماره داوطلبیمو گم کردم (برام اس ام اسش کردن دوباره اونم حواسم نبود پاک کردم :(
حالا امسال میتونم شرکت کنم؟؟؟
آزاد هم نمیشه دو رشته شرکت کرد؟
خواهشا زوووووود جواب بدید
 
آخرین ویرایش:

mahla

New member
خواهشا زود جواب بدید فک یکنم یه جا خوندم شماره داوطلبی سال قبل حتماباید خاطرمون باشه :sadsmiley:
 

BBT

New member
شماره های داوطلبی هر سال مربوط به همون ساله
و وقتی میخوان یه کنکور سال دیگه ثبت نام کنن کلا همه چی عوض میشه
دیگه نمیپرسن از شما که پارسال کدتون چی بوده
نگران نباشین
 

bahar9368

New member
پیش او یار نو و یار کهن هر دو یکیست

حرمت مدعی و حرمت من هر دو یکیست

قول زاغ و غزل مرغ چمن هر دو یکیست

نغمه بلبل و غوغای زغن هر دو یکیست

این ندانست که قدر همه یکسان نبود

زاغ را مرتبه مرغ خوش الحان نبود :smilies-azardl (181
 

bahar9368

New member
بهار در این روزها ::smilies-azardl (181:smilies-azardl (181:smilies-azardl (181:smilies-azardl (181

موفق باشین دوستان..........
 

m14

New member
یه سوال خیلی مهم :

ممنون میشم سریع جواب بدید وراهنمایی کنید ::::: من فارغ التحصیل شدم ولی هنوز دانشنامه ام آماده نشده چطورمیتونم ثبت نام کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

roman30

New member
در ساحل امن عقل بودم که جنون

یکدفعه مرا به داخل آب انداخت

فریاد زدم کمک! که یک مرتبه عشق

چون ماهی کوچکم به قلاب انداخت

عقلم نرسید و زود نفرین کردم

بر آنکه در آب و آنکه قلاب انداخت ...
 

roman30

New member
من خدایی دارم، که در این نزدیکی است

نه در ان بالاها

مهربان، خوب، قشنگ

چهره اش نورانیست

گاهگاهی سخنی می گوید، با دل کوچک من، ساده تر از سخن ساده من

او مرا می فهمد

او مرا می خواند، او مرا می خواهد
 

roman30

New member
قسمت این بود که من با تو معاصر باشم

تا در این قصه ی پر حادثه حاضر باشم

تو پری باشی و تا آن سوی دریا بروی

من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم .
 

roman30

New member
غرق نور است و طلا
گنبد زرد رضا
بوی گل، بوی گلاب
می رسد از همه جا

مثل یک خورشید است
می درخشد از دور
شده از این خورشید
شهر مشهد پر نور

چشمها خیره به او
قلبها غرق دعاست
بر لب پیر و جوان
یا رضا یا رضاست

ای خدا کاش که من
یک کبوتر بودم
روی این گنبد زرد
شاد می آسودم

می زدم بال و پری
دور تا دور حرم
از دلم پر می زد
ماتم و غصه و غم
 
بالا