بجه که بودم فرشای خونمون مث اکثر خونه ها لاکی رنگ بود.مدادی هم که باهاش مخش مینوشتم ازین استدلرهای گرد زرشکی. امان از وقتی که مداد میوفتاد رو زمین و گم میشد.لامصب جوری استتار میکرد که باید با دوربینای اشعه مادون قرمزی چیزی دنبالش بگردی...
اونوقت برا پی بردن به محل اختفای شی مذکور درست مث آواتار دگای صورتو میچسبوندم زمینو دنبال یه برجستگی چیزی میگشتم...
یعنی تا خط آخرش داشتم ارتباط بین فرش و سیاوش قمیشی رو جستجو میکردم!!
))
فرشای ما اون موقع قرمز بود
))
دیدی خودکارو میزاری رو زمین یهو گم میشه کل اتاقو میریزی به هم پیدا نمیشه که نمیشه؟!!!
آواتارتونم خیلی خوبه
به نظر میرسه دستای طرفو از پشت بستن به میله
واسش آهنگ 2ای اف ام با صدای بلند گذاشتن شکنجه شه...