مطالعه گروهی گروه بازمانده های ارشد 92

mohammad63

Well-known member
امروز صبح بچه های بیوشیمی امتحان داشتن............. اما من پشت در اتاق عمل بودم ................. اشکال نداره ............ هرچند دلم میخواست میتونستم خودمو میرسوندم و میرفتم سر جلسه .......
همه چیزهای برای از دست دادن داریم تا چیزهایی بهتری به دست بیاوریم ................. اما هیچوقت برای هیچ کاری دیر نیست ................
یا علی ............
 
سلام بر همه مخصوصاً هورسای عزیز، تارای مهربون و آقا محمد و بقیه...
اول خودم:
از مهر ماه که تصمیم گرفتم برای ارشد درس بخونم فقط به ارشد علوم فک کردم و از اول قصدم این بود که به هیچ وجه بیشتر از این عمرم را برای کنکور نذارم. انصافاً خیلی تلاش کردم. اما از نتیجه علوم راضی نبودم. بعد کلی استرس و تشویش برای بهداشت ثبت نام کردم و از قبل عید شروع کردم به خوندن. بعد دوهفته دیدم اصلاً حوصلش را ندارم. خیلی ناراحت عملکردم توی کنکور علوم بودم. تا اون روز سرنوشت ساز رسید. 14 فروردین! با چند تا مشاور صحبت کردم و درصدام را بهشون دادم و ... وخلاصه حسابی به من روحیه دادن که با این وضعیت یه چیزی ولو شبانه و راه دور قبولی... منم دلم را زدم به دریا و توکل کردم به خدا و همه کتابا و چزوه ها را جمع کردم و چسبیدم به کارم(روزنامه نگاری) توی این مدت من تقریباً هر روز به این انجمن سر می زدم اوایل نظر می ذاشتم مثل هورسا! اما کم کم دیدم بقیه استقبال نمیکنن منم ولش کردم ولی به خاطر روحیه بچه های خوب بیوتک مخصوصا هورسا وتارا وانمود کردم که دیگه به خاطر درسا نمی آم ولی دارم حسابی میخونم تا اونها هم ناامید نشن و با انگیزه بخونن...
 
آخرین ویرایش:
اما بقیه بچه ها...
از نوشته آقا محمد شدیداً ناراحت شدم.امیدوارم حال عزیزتون خوب باشه. براشون دعا میکنم.
هورسا جان شما هم بنده را حلال بفرمایید که سر قول وقرارمون نموندم و چون خودم به یکباره تصمیم گرفتم دیگه نخونم دیگه جواب ندادم. حلال بفرمایید... راستش من خیی بلد نیستم حتی برای حفظ روحیه دوستام نقش بازی کنم. ترجیح دادم بگن نوری بی معرفت بد قول؛ ولی راستش را نگم و روحیه شما را به هم نریزم.
تارا هم من مطمئنم توی زندگیش یه آدم موفق میشه.... مطمئنم.... کلاً مطمئنم!!! چرا؟؟ بماند! راستی بچه ها قرارمون بود همه هم کلاسی بشیم... ان شالله که میشیم! ولی اگه احیاناً شما تهران آوردید و من افتادم گینه بی سائو قرارمون باشه بهشت! اونجا میبینمتون.
نوری-بیوتکنولوژی- یونس
 
آخرین ویرایش:

Taraa

Well-known member
اما بقیه بچه ها...
از نوشته آقا محمد شدیداً ناراحت شدم.امیدوارم حال عزیزتون خوب باشه. براشون دعا میکنم.
هورسا جان شما هم بنده را حلال بفرمایید که سر قول وقرارمون نموندم و چون خودم به یکباره تصمیم گرفتم دیگه نخونم دیگه جواب ندادم. یادمه همون موقع ها گزارش درسی را به صورت پیام خصوصی میفرستادی اما من جواب نمیدادم! حلال بفرمایید... راستش من خیی بلد نیستم حتی برای حفظ روحیه دوستام نقش بازی کنم. ترجیح دادم بگن نوری بی معرفت بد قول؛ ولی راستش را نگم و روحیه شما را به هم نریزم.
تارا هم من مطمئنم توی زندگیش یه آدم موفق میشه.... مطمئنم.... کلاً مطمئنم!!! چرا؟؟ بماند! راستی بچه ها قرارمون بود همه هم کلاسی بشیم... ان شالله که میشیم! ولی اگه احیاناً شما تهران آوردید و من افتادم گینه بی سائو قرارمون باشه بهشت! اونجا میبینمتون.
نوری-بیوتکنولوژی- یونس

:mad_majidonline: ...........
 

sepideh07

New member
سلام به همهههه من دیروز خیلی ناراحت بودم هیچی نخونده بودم ولی باز کنکور که دادم اومدم خونه گریه زاری!!!! میبینم کهههه همه زیر آبی رفتینوووو خلاصههه.... :25r30wi::25r30wi:
 

hoorsa

New member
اول از همه برای سلامتی بزرگواری که محمد پشت در اتاق عمل منتظر عملشون بود ، دعا می کنم...همه دعامی کنیم...
و از این که نرفته سر جلسه ، خب راستش نمی دونم چی بگم...هر کسی شرایط خودشو داره و خودش به زندگیش آگاهه...ما از بیرون نمی تونیم قضاوت کنیم و بگیم که اه...، چرا نرفتی سر جلسه،موندن تو در اتاق عمل که چیزی رو عوض نمی کرد و ازین حرفا، چون ما جای اون نفر نیستیم که بتونیم حالشو درک کنیم و ممکنه ما هم جای اون فرد باشیم ، همون کارو بکنیم...پس نمی تونم چیزی بگم ، فقط برای خوب شدن حال اون عزیز دعا می کنم...
درمورد نوری هم ، خب مث اینکه تجربه مون مشترک بوده و یه داستان داشتیم...امیدوارم که قبول شی نوری عزیز...من که گینه ی بیسائو یا حتی بورگینافاسو هم نمیارم...اماایشالا توو تارا همین امسال بهترین نتیجه رو بگیرین...ما هم بعدا که بیایم ، شما چراغ راهمون می شین...
ممنون که به فکر روحیه ی ما بودی...ما همه خوشحالیم که دوست خوبی مثل تورو داریم...همینه دیگه، هیچکس از درون کسی خبر نداره و شاید دلیل رفتار یه نفرو درک نکنه اما خب معمولا همیشه آدما یه دلیلی برای کاراشون دارن...
کنکور ، فقط جنبه ی درسیش مطرح نیست...یه پروسه ای هست که چند ماه از زندگی یه نفرو درگیر می کنه و کلی ابعاد و حاشیه داره...خیلی ها تو همین کنکور خیلی چیزا یاد می گیرن...صبر ، گذشت ، اولویت بندی و غیره
دعا می کنم که همه مون به اون مسیری که به صلاحمونه هدایت بشیم...
کنکورم با همه ی داستاناش تموم شد...بالاخره یه روزی همه چیز تموم میشه ،
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
 
آخرین ویرایش:

celine

New member
امروز صبح بچه های بیوشیمی امتحان داشتن............. اما من پشت در اتاق عمل بودم ................. اشکال نداره ............ هرچند دلم میخواست میتونستم خودمو میرسوندم و میرفتم سر جلسه .......
همه چیزهای برای از دست دادن داریم تا چیزهایی بهتری به دست بیاوریم ................. اما هیچوقت برای هیچ کاری دیر نیست ................
یا علی ............

ایشالا که حال اون کسی که منتظرش بودی خوب میشه
آره هیچوقت برای کاری دیر نیست
اگر چه من زیاد اینجا نمیومدم و فقط چند بار ولی میدیدم که بچه ها خیلی تلاش میکردن ایشالا هر کس هر چی صلاحشه براش اتفاق می افته
 
بالا