مشاعره..... با حرفی که نفر قبلیت میگه شعر بگو.. برای نفر بعدیت یه حرف بگو

ATTRIN

New member
پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست
از بس که گره زد به گره حوصله ها را
ما تلخی نه گفتنمان را که چشیدیم
وقت است بنوشیم از این پس بله ها را

م
 

sepideeee

New member
من کی آزاد شوم از غم دل چون هر دم
هندوی زلف بتی حلقه کند در گوشم
ج


- - - Updated - - -

من کی آزاد شوم از غم دل چون هر دم
هندوی زلف بتی حلقه کند در گوشم
ج
 

pari20

New member
جانا بی تو یکدم نتوانم در این خانه بمانم

بی تو بودن بی گمان رو به تمامم

 
آخرین ویرایش:

abtin13

New member
چون حرف اعلام نشد با همون "م" میریم جلو
می نوش که عمر جاودانی این است
خود حاصلت از دور جوانی این است
هنگام گل و مل است و یاران سر مست
خوش باش دمی که زندگانی این است

ف
 

کینز

New member
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم

بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم


ح
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: pari20

abtin13

New member
حوریان بین نوریان بین زیر این ازرق تتق
مسلمات مؤمنات قانتات تائبات

ر
 

baran71

New member
رفتم ازدست وبه آغوش خودم برگشتم
جابه اندازه ی تنهايي من درمن نيست

ح
 

abtin13

New member
حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود
ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را

ا
 

کینز

New member
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

تو بمان و دگران وای به حال دگران


م
 

baran71

New member
می روم كز همدمی يابم نشان وز ماتمم
سايه پيشاپيش من افتان و خيزان می رود

ت
 

abtin13

New member
تا که بودیم نبودیم کسی
کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که رفتیم همه یار شدند
خفته ایم و همه بیدار شدند
قدر آیینه بدانیم چو هست
نه در آن وقت که اقبال شکست

ب
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: pari20

کینز

New member
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم


همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

:(40):فریدون مشیری


و
 
آخرین ویرایش:

baran71

New member
وان سفـره شبانه نان و شراب را
بر میزهای خواب، تو می گستری هنوز

گ
 

baran71

New member
نقش من گم شده بین مردم ! تکه تکه ، جدا دورم از تو
وقتی اینجا نباشی همین است : فکر هایی خراب ! احمقانه !

ج
 

abtin13

New member
جوانی باز می‌آرد به یادم
سماع چنگ و دست افشان ساقی
م


- - - Updated - - -

جوانی باز می‌آرد به یادم
سماع چنگ و دست افشان ساقی
م
 

nastaran8

New member
ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون
او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم
و


- - - Updated - - -

ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون
او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم
و
 

abtin13

New member
وقت سحر است خیز ای مایه ناز
نرمک نرمک باده خور و چنگ نواز
کآنها که به جایند نپایند بسی
وآنها که شدند کس نمی آید باز

ت


- - - Updated - - -

وقت سحر است خیز ای مایه ناز
نرمک نرمک باده خور و چنگ نواز
کآنها که به جایند نپایند بسی
وآنها که شدند کس نمی آید باز

ت
 

کینز

New member
تو را با غیر میبینم صدایم در نمی آید

دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
 

abtin13

New member
دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد
سعادت آن کسی دارد که از تنها بپرهیزد

ف
 
بالا