mw.ashel
New member
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد ........ دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
ز
زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد / از سر پیمان برفت بر سر پیمانه شد
ش
ش
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد ........ دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
ز
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی/ باقلم نقش حبابی بر لب دریا کشیدز دست دیده و دل هر دو فریاد که هرچه دیده بیند دل کند یاد***بسازم خنجری نیشش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد.
گ
لبخند تو را چند صباحیست ندیدم / یک بار دگر خانه ات آباد،بگو سیـب
ق
به خته وه ری وه کو توپی یاری وایه:کاتیک لیمان دووره به دوایداین وکاتیکیش ده یگه ینی شه قیکی تیهه لده ده ین
"ت"