صندلی داغ با حضور mf2009

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

mf2009

New member
1-بنظرت مهسا بانو در واقعیت هم همین مدلیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
dancegirl2.gif


2-نظرت در مورد فروردینی ها ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

3-نظرت در مورد رشته من خخخخخخخخخخخخخخخخخ؟؟؟
reading.gif
1- منظورت گلی خانومه ؟ چیزی که 8 سال سرو گله زدن اینترنت به من یاد یاد یه چیزه هیچ وقت مجازی مساوی با حقیقی نیست همین و بس
2-هیتلر هم فروردینی بوده که خودت تا آخرش رو بخون ولی به شوخی یکمی تنبلن و زن هاشون تنها زن های هستن که بدون هیچ مردی هم میتونن گلیم خودشون رو از اجتماع دربیارن
3-کلا من از شیمی بدم نمیومد به نظر میاد به نسبت رشته های دیگه تجربی رشته خوبی باشه
 

mf2009

New member
- - - Updated - - -

این جمله هارو کامل کن به تصور اینکه خودتی

کنار دریا داشتم قدم میزدم.....

تو خیابون با عشقم بودم یهو یه.....

شلوار لی پوشیده بودم فاق کوتاه که...

دریا داشت با صدا امواجش بهم روحیه میداد که.....

تو عروسی داشتم میرقصیدم که دختر خاله ام.....
33.gif


تا حالا يه دختر بهت ابراز علاقه كرده ؟
flirtysmile3.gif

کنار دریا داشتم قدم میزدم..... یک هو هوس کردم برم شنا کنم رفتم توی آب و سرگرم بودم که یه موج شدید آمد و من رو برد توی عمق دریا و حس کردم دارم از ساحل دور میشم و چون زیاد شنا بلد نبودم داشتم هیم جور میرفتم زیر آب و هر چی دست و پا میزدم بدتر و بیشتر فرو میرفتم ثانیه ها رو میشماردم میدونستم دارم غرق میشم 51 و 52 و 53 چقدر ثانیه ها برام با ارزش شده بود از کی تا به حالا من ارزش تک تکشون رو میدونستم فقط دوست داشتم 1000 تای دیگشون رو داشتم ولی نه باید قبلش که روزی 84600 تاشون رو خرج میکردم و کار با ارزشی باهاشون نمیکردم متوجه این ارزشون میشدم هیمن جور داشتم غرق میشدم دیگه کم کم پوستم داشت کبود میشدم چون میدونستم دیگه امیدی نیست دست از دست و پا زدن هم برداشتم کارهای که توی گذشته کرده بودم جلوی چشم داشت مرور میشد اون دروغ های که گفته بودم اون دل های که شکسته بودم کاشکی فقط یک روز دیگه فرصت داشتم که همه رو جبران میکردم بدنم کم کم داشت شل میشد یه نور سفیدی داشتم میدیم که از بالای آب داشت وارد آب میشد و انگار داشت روحم از شانه چشپ از بدنم خارج میشد یه سبکی عجیبی رو داشتم حس میکردم دیه خبری از حس خفگی نبود کم کم حس کردم از آب دارم خارج میشم سرم رو برگردونم پایین دیدم جسمم داره توی آب پایین و پایین تر میره و داره میرسه به کف دریا با خودم گفتم یعنی تموم شد مرگ همین بود ؟ پس چرا مردم اینقدر از مرگ میترسن این که اصلا بد نبود یک دفعه با سرعت خیلی زیاد به سوی بالا کشیده شدم مثل یک تونل بود ارواحی رو دیدم که به صف وایسادن که به اعمالشون رسیدگی بشه منم ته صف بود اونم چه صفی هزاران هزار کیلیومتر (بقیش داستان توی پست بعدی )

 

MAHSABANOO

New member
1- منظورت گلی خانومه ؟ چیزی که 8 سال سرو گله زدن اینترنت به من یاد یاد یه چیزه هیچ وقت مجازی مساوی با حقیقی نیست همین و بس
2-هیتلر هم فروردینی بوده که خودت تا آخرش رو بخون ولی به شوخی یکمی تنبلن و زن هاشون تنها زن های هستن که بدون هیچ مردی هم میتونن گلیم خودشون رو از اجتماع دربیارن
3-کلا من از شیمی بدم نمیومد به نظر میاد به نسبت رشته های دیگه تجربی رشته خوبی باشه

سبزه
banana_smiley_38.gif
banana_smiley_38.gif


قرمزه منظ.ورت مرداشن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اگه نه پس چطور هم میتونن خانوماشون گلیمشون رو از اب در بیرن بدون مرد و هم تنبل تشریف دارن :New (6)::New (6):
 

mf2009

New member
هزارهان هزا کیلومتر انسان توی ذهنم نمیگنجید که اینقدر انسان توی زمین زندگی کردن از همه نوعیش هم بود جلوم یه پیر زنی بود که لباس بیمارستان به تن داشت و دستش اینقدر جای سوزن داشت که تماما کبود شده بود پست سرم هم داشت هر سه ثانیه یکی اضافه میشد من که اصلا به این چیزها اعتقاد نداشتم نکنه دارم خواب میبینم چشمام رو بستم تا سه شمردم 1 2 3 یه نفس عمیقی کشیدم گفتم پشو از خواب چشمام رو باز کردم نه اثری نداشت همه چی سر جای خودش بود یه سیلی به خودم زدم نه بازم اثری نداشت انگار همه چی واقعی بود آخه یعنی زندگی همین قدر کم بود من که تازه اول جوانیم بود این که انصاف نیست م ن اصلا زندگی نکرده بودم که بمیرم صف کم کم داشت جلو میرفت و من داشتم جلوی صف رو میدیدم ان جلو یه فرشته رو میدیدم که جلوی یه در خیلی بزرگه وایساده و داره سوال و جواب میکنه حس کردم باید خودم رو آماده کنم برای هیمن کل گذشتم رو سعی کردم به یاد بیارم اون کارهای رو که کردم و سعی کنم براش بهانه تراشی کنم در هیمن حین بودم که دیلیم بله نوبت من است برای اینکه اون فرشته رو تحت تاثیر قرار بدم سعی کردم از در احترام وارد بشم فرشته گفت اسم گفتم محمدرضا قربان گفت سن گفتم 21 سال قربان گفت علت مرگ گفتم غرق شدم قربان گفت به نظر خودت انسان خوبی بودی ؟ گفتم بله قربان گفت پس اون روز اون فقری که درخواست کم کرد ازت رو رنجوندی گفتم قربان من اون روز پولی همراهم نداشتم که بهش کمکی کنم وگرنه حتما کمک میکردم گفت اون روزی که به دوستت دروغ گفتی که امتحان رو نداری چی گفتم قربان من را داشتم ولی چون دست خطم بد بود ممیخاستم با خوندن من اذیت نشه و گرنه من قصد دروغ نداشتم و چند سوال دیگر پرسید و من جواب دادم گفت در را باز کنید تا وارد شود من از اینکه به فرشته کلک زده بودم و وارد بهشت شده بودم خیلی به خودم میبالیدم ( ادامه در پست بعدی )
 

mf2009

New member
وارد بهشت شدم پشت سرم در را بستن نه آفتابی بود و نه سرمایی خیلی خوشحال بودم برای خودم از این ور به آن ور میرفتم فرشتگان همه جا بودن انگار روی ابرها داشتم قدم میزدم چند روزی به همین منوال گذشت و من شاد و خوشحال بودم روزها میگذشت و میگذشت و من کم کم احساس کردم که حوصله ام دارد سر میرود اینجا نه سرگرمی هست نه تفریحی و هر جا هم که میروی فقط فرشته میبینی دیگر داشتم عصبانی میشدم تصمیم گرفتم از اینجا بروم من اصلا بهشت را نمیخاهم گفتم شاید با یکی از فرشتگان دعوای صوری راه بندازم مرا از بهشت اخراج خواهند کرد پیش یکی از فرشتگان رفتم گفتم هی یارو گفتم سلام گفتم انگار تنت میخاره ها گفت چی قربان یک مشتی به صورتش زدم هیچ عکس العملی نشان نداد گفتم هی برو گمشو گفت چشم و رفت من از اینکه نقشه ام کار ساز نبود خیلی عصبانی شده بودم چند بار دیگر هم با فرشتگان دیگر دعوا کردم ولی نه انگار اثری ندارد تصمیم گرفتم به نزدیک همان در روم نزدیک در شدم گفتم هی فرشته احمق من تو رو سر کار گذاشتم من همه اون کارهای بد رو از روی عمد انجام دادم جای من اصلا بهشت نیست من میخام برم جهنم فرشته روی خودش را برگرداند یه چیز توجه من را جلب کرد انگار زیر پرهایش فلس ویجود دارد کمی خیره تر شدم روی سرش هم شاخ میدیم یک دفعه دیدم چهره وحشتناک خود را نمیان کرد و خنده ای کرد و گفت محمدرضا واقعا تو فکر کردی الان داخل بهشت هستی ؟
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: maxin

MAHSABANOO

New member
banana_smiley_37.gif
محمد پسرم بیا ببینمت میگما صفحه 32 پست شماره 313 مهنا جا مونده

کلا از اون صفحه سوالا جا مونده جواباش برگرد پاسخ بده با تچکر
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: maxin

mf2009

New member
تو خیابون با عشقم بودم یهو یه.....یک هو یک چیزی زیر پایم سبز شد و تعائل خود را از دست دادم و زمین خوردم زیر لب فحشی به زمانه دادم و از زمین برخاستم عشقم گفت عزیزم چی شد یک دفعه گفتم چیزی نشد عزیزم نمیدانم چه شد و زمین خوردم لباس های خود را تکانی دادم و به راهم ادامه دادم و آن روز به خوبی گذشت کم کم داشت روابط ما سرد تر و سردتر میشد دلیلش را هم نمیدانستم انگار دیگر نه من ان را مثل قدیم دوست داشتم و نه آن من را باید به فکر چاره ای میبودم اگر وضع همین جور باقی میماند دیگر عشقی ما بین ما باقی نمیماند حتی کار به جای ای رسیده بود که سر یه چیز مسخره با هم دعوا میکردیم در حالی که اگر همان مسئله چند ماه پیش اتفاق افتاده بود به راحتی و با خنده از کنارش میگذشتیم واقعا چه اتفاقی افتاده بود ؟ آیا ما را تلسیم کرده بودن یعنی اثر چشم بدخواهان بود یا علت دیگری داشت من که هر چی فکر میکردم بیشتر گیچ میشدم و رابطه ما مانند روزهای زمستان که هر روز سردتر میشد رابطه ما هم سرد تر و سردتر و من نگران برفی بودم که هر لحظه امکان بارش داشت این موضوع ذهن من را به کلی مشغول خود کرده بود روز ها میگذشت و من دیگر نمیتوانستم مثل گذشته روی کارم تمرکز کنم و برای همین از کارم هم اخراج شدم و روز به روز لاغر تر میشدم و بلاخره آن روز برف آمد میگویند روز کریسمس همیشه برف میآید ولی من قبول نداشتم ولی روز گار نشانم داد که چه ما قوبل داشته باشیم یا نه کاار خودش را میکند در آن روز برفی در زیر برف مدفون شدم تیغ را برداشتم رگم را زدم و و همراه با بارش برف من نیز سردتر و سردتر میشدم تا اینکه مثل برف با تابش دوباره خورشید من نیز به ابدیت پیوستم
 

mf2009

New member
banana_smiley_37.gif
محمد پسرم بیا ببینمت میگما صفحه 32 پست شماره 313 مهنا جا مونده

کلا از اون صفحه سوالا جا مونده جواباش برگرد پاسخ بده با تچکر
ههههه منم دارم جواب تکمیل جمله سازی شما رو میدم دیگه سوال های شما تموم شد میرم سراغ اون ها نمیازی آدم استعدادهاش رو شکوفا کنه ها
:25r30wi:
 

mf2009

New member
توي كاراي خونه كمك ميكني؟ (راستش رو بگو پسر بد؟)
viannen_81.gif


پسر رو در يك خط تعريف كن؟
babyboy.gif


وبلاگ داری؟
interview.gif

1- توی کارهای خونه اگر مجبور بشم برای خودم آشپزی میکنم در همین حد نه بیش تر نه کمتر ابلته توی خونه ما هر کسی باید ظرف غذای خودش رو خودش بشوره در ضمن لباس های خودش رو هم خودش پس کار خونه ای باقی نمیمونه :25r30wi:
2-یه تیکه گوشت با یک کوه ادعا به یه سر سوزن عقل
3-وبلاک نه ولی در تدارک راه اندازی وب سایت خودمم همه کار هاش شده فقط طراحی مونده
 

mf2009

New member
این راسته که میگن پسرا میتونن همزمان چنتا دخترو دوست داشته باشن و به این هم فکر میکنن که اگه این دختره جور نشد برن سراغ اون دختر بعدیه؟؟؟؟؟

غذا پختنو تا چه حد بلدی؟یعنی چه غذاهایی رو میتونی خوب بپزی؟؟؟

چقدر سرنوشت ادمها برات مهمه؟

اگه یه روز در خونتونو وا کنی ببینی یه دختر با یه دسته گل اومده خاستگاریت چی کار میکنی؟
به نظر من عکسش صادقه اون دخترا هستن که توی یک زمان چند نفر رو دوست دارن و جالبیش اینجاست این روابط رو جوری مدیریت میکنن که هیچ کدوم از مخاطب های خاصشون از وجود دیگری خبر دار نمیشه
2-ماکارانی ، انواع کوکو ، برنج ، سالاد اولویه در همین حد
3-هههههههه اون موقع ایمان میارم که اون روز قیامته :25r30wi:
 

mf2009

New member
سوال های مهسا بانو تماما جواب داده شد فقط عزای سوال 50 خطی احسا رو گرفتم که چه جوری جوابش بدم
 

mf2009

New member
چقدر سرنوشت ادمها برات مهمه؟

به نظر من سرنوشت هر کسی دست خودشه نه دست من که مهم بودن یا نبودنش رو تعیین کنم حتی اگر من رییس جمهور یه کشور هم باشم بازم خود مردوم بودن که سرنوشت خودشونه تعیین کردن و به من اعتماد کردن پس سرنوشت اونها دست خودشون و خدای خودشونه
 

mf2009

New member
من فعلا برم کار مردم هم روی هوا نمونه اگه وقت شد دوباره میام
 

eeeeeeehsan

New member
سوال های مهسا بانو تماما جواب داده شد فقط عزای سوال 50 خطی احسا رو گرفتم که چه جوری جوابش بدم

ای تنبل!!!
ما خودمون صندلی داغ برگزار کردیم منو نشوندن بیشتر از 1200 تا سوال ازم پرسیدن آخ نگفتم.. :65d6a5d6s:



من کمش کردم، بعدم تقسیم بندی کردم، هرتاش رو نخواستی جواب نده.

لیسانست رو کدوم دانشگاه بودی؟
اخلاقت چجوریه؟ آرومی یا عصبانی؟
آشپزی میکنی؟ اگه آره در چه حد خوبه آشپزیت؟
چه غذایی رو توش تبهر خاصی داری؟
چه غذایی رو بذارن جلو روت تا خرخره میخوری؟
مشکل جامعه ایران؟
بزرگترین مشکل دنیا؟
دوست داشتی کی بودی که الآن نیستی؟
 

eeeeeeehsan

New member
اسمگولی کیه؟
وقتی بیرون میری، چه وسیله ایت رو اگه همراهت نبری اعصابت خراب میشه؟ (موبایل، کلید، کیف پول، لوازم میک آپ :)) و....)
اگه مجبور باشی با کسی باشی ولی خیلی هم رو مخت باشه چیکار میکنی که کمتر عذاب بکشی؟
چند بار تا حالا جریمه شدی؟ چیا؟ چندی؟
بیشترین سرعتت با ماشین؟
لایی مایی دستی تک چرخ اینا..؟؟
اولین پسری هستی که شنیدم میگه زیاد دنبال آهنگ نیست، چرا؟
ماشین مورد علاقت؟
فیس بوک و تویتر عضو هستی؟
جا ادمین بودی چیکار می کردی؟
نظرت چیه دخترا رو از سایت بندازیم بیرون خودمون چندتا پسرا سایت رو به دست بگیریم؟ (دخترای کُری خون خواهشن برن با بزرگترشون بیان!! :))
مدل گوشیت؟
روزهات رو معمولا چجور میگذرونی؟
تفریحاتت چیاست؟
با چه چیزایی حال میکنی؟ interested هات چیا هستن؟
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا