سخنان اوشو

mohsen_1368_m

New member
سخنان اوشو
L137271190056.jpg

به امواج اقیانوس نگاه کنید.هرچه موجها بالاتر میروند،فرودی که بدنبال آن فرا میرسد،عمیق تر است.زمانی تو موجی،و زمان دیگر گودی خالی ای هستی که پس از آن فرا میرسد.از هردوی اینها لذت ببرـبه هیچ یک از آنها معتاد نشو.نگو دوست دارم همیشه در اوج باشم.این ممکن نیست.صرفا این واقعیت را ببین:این ممکن نیست.هرگز چنین چیزی رخ نداده و هر گز نخواهد داد. اوشو
•.•.•.•.•.•.•.•سخنان اوشو•.•.•.•.•.•.•.•.•
زندگی در واقع یک شوخی است،نه یک امر جدی،اگر آن را جدی بگیرید،آنوقت رنج میبرید،از افکارت رنج خواهی برد،زندگی مانند یک وزنه سنگین می شود و تو زیر بار آن خرد می شوی،آنگاه زندگی تمام نشاط خودش را از دست می دهد،تمام خنده هایش را. اوشو
•.•.•.•.•.•.•.•سخنان اوشو•.•.•.•.•.•.•.•.•
زیاده از حد فکر نکن زیرا فکر همیشه به گذشته یا آینده مربوط می شود و انرژی تو به جای اینکه به قوه احساس معطوف شود، منحرف شده و صرف فکر کردن می گردد وتمام انرژی های تو را تخلیه می کند. اوشو
•.•.•.•.•.•.•.•سخنان اوشو•.•.•.•.•.•.•.•.•
اگر خواستی از عشق فرار کنی، در زمان گذشته و یا در زمان آینده زندگی کن ، ولی اگر خواستی رودخانه عشق را در درونت جاری سازی در زمان حال زندگی کن ، زیرا عشق فقط در زمان حال ممکن است. اوشو
•.•.•.•.•.•.•.•سخنان اوشو•.•.•.•.•.•.•.•.•
آزاد زندگی کن ! لحظه به لحظه زندگی کن ! و از چیزی نترس ، از ترس هم آزاد شو،
زیرا چیزی برای از دست دادن نداریم . چیزی هم بدست نمی‌آوریم ، و وقتی این را بفهمی ، کمال زندگی‌ات تحقق می‌یابد ، اما هیچ گاه مثل گدا به دروازه‌های زندگی نزدیک نشو، هیچ وقت گدایی نکن ،
زیرا دروازه های زندگی هرگز به روی گداها باز نمی‌شوند!... اوشو
•.•.•.•.•.•.•.•سخنان اوشو•.•.•.•.•.•.•.•.•


جهنم از جایی شروع می شود كه اولین آرزو شكل میگیرد و بهشت در جایی هست كه هیچ درخواست و آرزویی نباشد! اوشو
•.•.•.•.•.•.•.•سخنان اوشو•.•.•.•.•.•.•.•.•
جای یك چیز را در زندگیت عوض كن تا زندگیت زیبا شود! بجای ترس از خدا، عشق را جایگزین كن! اوشو
•.•.•.•.•.•.•.•سخنان اوشو•.•.•.•.•.•.•.•.•
اگر خود را کسی بپنداری، راه را گم می کنی ، ولی اگر خود را هیچ بپنداری، به مقصد می رسی.اوشو
•.•.•.•.•.•.•.•سخنان اوشو•.•.•.•.•.•.•.•.•
معبد خداوند فقط به روی
دلی شاد و آواز خوان و رقصان باز است .
دل گرفته را به این معبد راهی نیست ،
پس ، از اندوه اجتناب کن. اوشو
•.•.•.•.•.•.•.•سخنان اوشو•.•.•.•.•.•.•.•.•
همچون یک بذر زاده شده و به دنیا آمده ای
می توانی همان بذر بمانی و بمیری ،
اما می توانی گل باشی و بشکفی،
می توانی ،درخت باشی و ببالی... اوشو
•.•.•.•.•.•.•.•سخنان اوشو•.•.•.•.•.•.•.•.•
مرگ پایان زندگی نیست؛ درواقع، تکمیل یک زندگی است. اوشو
 

bakhshi

New member

ماهی چیزی درباره دریا نمیداند، زیرا در دریا زاده شده و در آن زندگی میکند، اما روزی که او را از آب بگیرند و بر روی ماسه های داغ ساحل بیندازند؛ آنگاه ماهی خانه حقیقی خود را خواهد شناخت و متوجه میشود چه چیزی را از دست داده، او اکنون با تمام وجود به خود را به اقیانوس بیافکند. مردم فقط در لحظه مرگ است که قدر و منزلت زندگی را خواهد فهمید...
 

bakhshi

New member
مرگ خیلی دموکراتیک است ؛ به سلسله مراتب اعتقادی ندارد . برای مرگ مهم نیست که شخص عمله است یا نخست وزیر . به سادگی می آید ! و خاک به خاک می افتد و ناپدید می شود . ثروتمند بودن تو به هیچ وجه کمکی نخواهد کرد ؛ مشهور بودن تو به هیچ وجه کمکی نخواهد کرد ؛ امپراطور عظیم بودن تو هیچ کمکی نخواهد کرد ، این یا آن.

 

bakhshi

New member

آزادی ، هدف زندگی است . بدون آزادی زندگی ابدا معنایی ندارد . منظور از آزادی ، آزادی سیاسی ، اجتماعی یا اقتصادی نیست . آزادی یعنی آزادی از زمان ، آزادی از ذهن و آزادی از آرزو .
 

bakhshi

New member

این تویی و فقط تویی که در نهایت مسوول آن چیزی هستی که برایت پیش می آید . این را بخاطر داشته باش . این کلید اصلی است اگر ناشادی مسوول تویی . اگر درست زندگی نمی کنی ، مسوول تویی ،اگر سر در گمی مسوول تویی . آری بار مسوولیت ، تمام و کمال بر عهده توست
 

bakhshi

New member

مرتکب هر تعداد اشتباهی که ممکن است بشوید فقط یک چیز را به یاد داشته باشید:یک اشتباه را دوبار مرتکب نشوید و رشد خواهید کرد. این جزئی از آزادی شماست که بیراهه بروید این جزیی از شان شماست که حتی در مقابل خدا قرار بگیرید. در غیر این صورت میلیونها انسان در دنیا بدون اراده و شهامت هستند. این طریقی است که بتوانید جرات و شهامت پیدا کنید.
 

bakhshi

New member





گذشته در گذشته سوخت و خاکستری بیش نماند

آینده نیز هرگز نخواهد آمد تا لحظه ی خویش را بسپری!

پس در لحظه زندگی کن که لحظه ابدیت است...

 

bakhshi

New member

این نکته را نباید فراموش کرد که انگیزه اصلی دینداری، نه در طمع باغ بهشت است و نه ترس از آتش دوزخ. خاستگاه اصلی دینداری، حیرت است. حیرت را در کلیسا و کنیسه و معبد نمیتوان یافت. حیرت چیزیست که در دل حساس جوانه میزند و میبالد و همه وجود آدمی را می پوشاند.
 

bakhshi

New member


هرگز زندگیت را قربانی هیچ چیز نکن! همه چیز را قربانی زندگی کن! زندگی نهایت هدف است.بزرگتر از هر کشوری، بزرگتر از هر کیشی، بزرگتر از هر بتی، بزرگتر از هر آرمانی
 

bakhshi

New member

زندگی نه بی معناست و نه با معنا . زندگی فقط هست . اما اگر سعی کنی معنایی در آن بیابی طبعاْ آن معنا آنجا نیست . تو خالق بی معنا بودن خود هستی . و به دنبال آن یاس است و پریشانی خاطر ... زندگی صرفاْ هست . از آن لذت ببر !
 

bakhshi

New member

زمانی که تسلیم باشی؛ تمام هستی از تو حمایت می کند.هیچ چیز با تو مخالف نخواهد بود. زیرا تو با هیچ چیز مخالف نیستی.خودت را بپذیر؛ هر چه که هستی. حتی اگر نقصی هم داری آن را بپذیر. تنها آن هنگام قادری دست از جنگ با خودت برداری و آسوده باشی.

 

bakhshi

New member


اگر دوست نداريد صحبت كنيد ، خاموش باشيد . حتي يك كلمه نيز نگوييد و اصلا نگران نباشيد كه مردم درباره ي شما چه فكر مي كنند . اگر آنها فكر مي كنند احمق شده ايد ، قبول كنيد و از اين حماقت لذت ببريد !

افرادي هستند كه همين طور به حرف زدن ادامه مي دهند . در حالي كه حتي نمي دانند درباره ي چه و چرا صحبت مي كنند . آنها به حرف زدن ادامه مي دهند ؛ چون نمي توانند متوقف شوند . اگر از چرندياتي كه از ذهنتان گذر مي كند ، اندكي آگاه شويد و بدانيد كه واقعاً چيزي براي گفتن وجود ندارد ، در سخن گفتن ترديد مي كنيد .

 

bakhshi

New member


ابتدا اينطور به نظر مي رسد كه ظرفيت ارتباط برقرار كردن را از دست داده ايد ، ولي چنين نيست . در واقع مردم براي برقراري ارتباط سخن نمي گويند . آنها براي فرار از ارتباط واقعي ، حرف مي زنند . با خاموش ماندن ، صبر كردن و تحميل نكردن چيزي به زودي قادر خواهيد بود معناي ارتباط واقعي را درك كنيد . درباره ي سكوت نگران نباشيد . به اين دليل نگران سكوت هستيد كه همه ي جامعه در حال حرف زدن است و شما هراس داريد كه مبادا ديگر نتوانيد سخن بگوييد . نگران نباشيد ؛ زيرا سكوت زبان خداوند است و اگر درك كنيد كه سكوت واقعاً چيست ، چيزي پر ارزش براي گفتن خواهيد داشت .



اگر در سكوت خود عميق شويد ، كلامتان براي اولين بار معنايي راستين خواهد يافت و ديگر تنها كلماتي تو خالي نخواهد بود ، بلكه شكوه دروني تان را بيان مي كند
 

bakhshi

New member
سخنان اوشو
مشاهده فایل‌پیوست 2100

به امواج اقیانوس نگاه کنید.هرچه موجها بالاتر میروند،فرودی که بدنبال آن فرا میرسد،عمیق تر است.زمانی تو موجی،و زمان دیگر گودی خالی ای هستی که پس از آن فرا میرسد.از هردوی اینها لذت ببرـبه هیچ یک از آنها معتاد نشو.نگو دوست دارم همیشه در اوج باشم.این ممکن نیست.صرفا این واقعیت را ببین:این ممکن نیست.هرگز چنین چیزی رخ نداده و هر گز نخواهد داد. اوشو



•.•.•.•.•.•.•.•سخنان اوشو•.•.•.•.•.•.•.•.•
زندگی در واقع یک شوخی است،نه یک امر جدی،اگر آن را جدی بگیرید،آنوقت رنج میبرید،از افکارت رنج خواهی برد،زندگی مانند یک وزنه سنگین می شود و تو زیر بار آن خرد می شوی،آنگاه زندگی تمام نشاط خودش را از دست می دهد،تمام خنده هایش را. اوشو
•.•.•.•.•.•.•.•سخنان اوشو•.•.•.•.•.•.•.•.•
زیاده از حد فکر نکن زیرا فکر همیشه به گذشته یا آینده مربوط می شود و انرژی تو به جای اینکه به قوه احساس معطوف شود، منحرف شده و صرف فکر کردن می گردد وتمام انرژی های تو را تخلیه می کند. اوشو
•.•.•.•.•.•.•.•سخنان اوشو•.•.•.•.•.•.•.•.•
اگر خواستی از عشق فرار کنی، در زمان گذشته و یا در زمان آینده زندگی کن ، ولی اگر خواستی رودخانه عشق را در درونت جاری سازی در زمان حال زندگی کن ، زیرا عشق فقط در زمان حال ممکن است. اوشو
•.•.•.•.•.•.•.•سخنان اوشو•.•.•.•.•.•.•.•.•
آزاد زندگی کن ! لحظه به لحظه زندگی کن ! و از چیزی نترس ، از ترس هم آزاد شو،
زیرا چیزی برای از دست دادن نداریم . چیزی هم بدست نمی‌آوریم ، و وقتی این را بفهمی ، کمال زندگی‌ات تحقق می‌یابد ، اما هیچ گاه مثل گدا به دروازه‌های زندگی نزدیک نشو، هیچ وقت گدایی نکن ،
زیرا دروازه های زندگی هرگز به روی گداها باز نمی‌شوند!... اوشو
•.•.•.•.•.•.•.•سخنان اوشو•.•.•.•.•.•.•.•.•


جهنم از جایی شروع می شود كه اولین آرزو شكل میگیرد و بهشت در جایی هست كه هیچ درخواست و آرزویی نباشد! اوشو
•.•.•.•.•.•.•.•سخنان اوشو•.•.•.•.•.•.•.•.•
جای یك چیز را در زندگیت عوض كن تا زندگیت زیبا شود! بجای ترس از خدا، عشق را جایگزین كن! اوشو
•.•.•.•.•.•.•.•سخنان اوشو•.•.•.•.•.•.•.•.•
اگر خود را کسی بپنداری، راه را گم می کنی ، ولی اگر خود را هیچ بپنداری، به مقصد می رسی.اوشو
•.•.•.•.•.•.•.•سخنان اوشو•.•.•.•.•.•.•.•.•
معبد خداوند فقط به روی
دلی شاد و آواز خوان و رقصان باز است .
دل گرفته را به این معبد راهی نیست ،
پس ، از اندوه اجتناب کن. اوشو
•.•.•.•.•.•.•.•سخنان اوشو•.•.•.•.•.•.•.•.•
همچون یک بذر زاده شده و به دنیا آمده ای
می توانی همان بذر بمانی و بمیری ،
اما می توانی گل باشی و بشکفی،
می توانی ،درخت باشی و ببالی... اوشو
•.•.•.•.•.•.•.•سخنان اوشو•.•.•.•.•.•.•.•.•
مرگ پایان زندگی نیست؛ درواقع، تکمیل یک زندگی است. اوشو




ممنون بابت تاپیک

من و برد به یک زمان خوب
:a2d3:
 

bakhshi

New member

زندگي در كنترل شما نيست . مي توانيد از آن لذت ببريد ، اما نمي توانيد آن را كنترل كنيد . مي توانيد زندگي كنيد ، اما نمي توانيد زندگي را كنترل كنيد . مي توانيد دست افشاني كنيد اما نمي توانيد زندگي را كنترل كنيد .

معمولاً مي گوييم كه نفس مي كشيم ، اما اين موضوع درست نيست ؛ زيرا اين زندگي است كه ما را تنفس مي كند . پيوسته تصور مي كنيم كه ما فاعل هستيم و همين نكته سرآغاز تمام مشكلات است . وقتي خود را كنترل كنيد ، به زندگي اجازه نمي دهيد اتفاق افتد . شرايط زيادي قائل مي شويد و زندگي نمي تواند همه ي آنها را رعايت كند . زندگي زماني براي شما اتفاق مي افتد كه آن را بي قيد و شرط بپذيريد ؛ آماده ي خوشامد گويي به آن ، در هر صورت و شكلي هستيد . شخصي كه بسيار كنترل مي كند ، هميشه مي خواهد زندگي شكل خاصي بگيرد و شرايط خاصي داشته باشد ، ولي زندگي اهميتي نمي دهد و فقط از كنار چنين افرادي عبور مي كند .

هرچه زودتر از محدوده ي كنترل ها خارج شويد ، بهتر است ؛ زيرا تمام كنترل ها از ذهن ناشي مي شود و وجود شما بسيار برتر و بزرگتر از ذهن است . يك قسمت كوچك از وجودتان سعي مي كند مسلط شود و همه چيز را ديكته كند . زندگي ادامه مي يابد و شما را پشت سر مي گذارد . آنگاه نوميد مي شويد . منطق ذهن مي گويد : « نگاه كن . تو زندگي را خوب كنترل نكردي . براي همين است كه بازنده شدي . پس بيشتر كنترل كن . »

حقيقت ، درست عكس اين نكته است ؛ مردم چيزهاي زيادي را به سبب كنترل بيش از حد ، از دست مي دهند . مثل يك رود وحشي باشيد و آنگاه ديگر نمي توانيد خيلي رويا ببافيد ، خيال بافي كنيد يا حتي اميد داشته باشيد ؛ زيرا همه چيز همين جا ، كنار شما و در دسترس شماست . كافي است دست دراز كنيد . با مشت بسته زندگي نكنيد ؛ زيرا اين كار كنترل كردن زندگي است . با دست هاي باز زندگي كنيد . تمام آسمان از آن شماست . كمتر از اين نخواهيد
 

TaTi

مدیر بخش
از اوج قله تا زمانی که ادامه دارد لذت ببرو وقتی نوبت دره فرا رسید ، از دره لذت ببر.دره چه اشکالی دارد؟پایین بودن چه اشکالی دارد؟ آن به معنی استراحت است.قله یعنی هیجان، و هیچ کس نمی تواند مدام در هیجان باشد. اوشو
 

bakhshi

New member
از اوج قله تا زمانی که ادامه دارد لذت ببرو وقتی نوبت دره فرا رسید ، از دره لذت ببر.دره چه اشکالی دارد؟پایین بودن چه اشکالی دارد؟ آن به معنی استراحت است.قله یعنی هیجان، و هیچ کس نمی تواند مدام در هیجان باشد. اوشو



:a2d3::a2d3::a2d3:
 

TaTi

مدیر بخش
مرگ پایان زندگی نیست؛ درواقع، تکمیل یک زندگی است. اوشو
 

economic

New member
انسان رودخانه نیست
رودخانه در نهایت
به دریا میرسد. بدن میرود و فقط هستی، بینهایت باقی میماند. دراینصورت چه نیاز و منظوری است که همین حالا به آنجا برسیم؟ 
آیا این هل دادن رودخانه نیست؟

حمید، مشکلاین است که انسان یک رودخانه نیست، انسان بسیار یخ بسته است. در وجود انسان جریانی جاری نیست. انسان مانند یخ است و نه آب. اگر انسان یک رودخانه بود، نیازی به هل دادن او نبود، در نهایت به اقیانوس منتهی میشد. پیشاپیش رسیده بود: در خود آن جریان، بخشی از اقیانوس گشته بود. جاری بودن یعنی اقیانوسگونه بودن.



ولی انسان جاری نیست، اصرار در این است. یخ میخواهد که ذوب شود، تلاش دراین است. زمانی که آن یخ ذوب شد، آنگاه نیازی به هل دادن هیچ چیز نیست، آنگاه همه چیز به خودی خودش رخ میدهد.

انسان یک سنگ شده است. و دلیلی که انسان از جریان بازایستاده است، ذهن است. بدن کاملاً جاری است، روح نیز همچنین. بین این دو، آن پیوند، ذهن انسان، مانندیخ، سخت شده است. زمانی که ذهن عمیقتر وارد مراقبه شود، شروع به ذوب شدن میکند. مراقبه یعنی همین: تلاشی برای ذوب کردن ذهن. میگویی، رودخانه در نهایت به دریا میرسد… این درست است، ولی نخست یک رودخانه بشو. میگویی، بدن میرود و فقط هستی، بینهایت باقی میماند.

درست، ولی بین بدن و روح یک ذهن وجود دارد که به تو چسبیده است، یا تو به آن چسبیدهای! بدن میرود، ولی تو آن بینهایت نمیشوی، زیرا تو فقط توسط بدن احاطه نشدهای ــ بدن محدودیت جسمانی تو است ــ یک محدودیت روانی نیز در درون هست. با مرگ بدن، ذهن نمیمیرد، بدنی دیگر میگیرد. وارد زهدانی دیگر میشود، زیرا خواستههای بسیاری را حمل میکند که باید برآورده شوند. بار دیگر زهدانی دیگر میجوید، بدنی دیگر که با آن، خواستههایش را برآورده سازد. این اساس و پایهی نظریهی تناسخ است. ذهن خواسته دارد و اگر آن خواستهها وجود داشته باشند، آنگاه فرصتهایی برخواهند خاست که آن خواستهها برآورده شوند. خداوند با شما همکاری میکند. اگر خواستههای سگی داشته باشی، یک سگ خواهی شد، بدن سگ خواهی یافت. ذهنت نقشه را طرح میکند و سپس بدن از آن پیروی میکند. 
و بدن بازتابی از ذهن است و نه برعکس. تا زمانی که ذهن کاملاً از بین نرفته باشد، تو بارها و بارها زاده خواهی شد. زمانی که ذهن ازبین رفته باشد، آنگاه کاملاً درست است، حمید: بدن ازبین میرود و تو بینهایت هستی. درواقع، اگر ذهن وجود نداشته باشد، تو بدون ازبین رفتن بدن و بدون مرگ جسمانی هم بینهایت هستی. نیازی نیست منتظر آن باشی.

بودا بینهایت است، حتی وقتیکه در بدن است؛ زیرا میداند که او بدن نیست. بودا بینهایت است وقتی که بدن را ترک میکند. برای او تفاوتی ندارد: زندگی کردن در بدن و یا ترک کردن بدن برایش یکسان است. تو در یک خانه زندگی میکنی، ولی فکر نمیکنی که آن خانه هستی. دقیقاً مثل این، یک ضمیر بیدار در بدن زندگی میکند؛ درست مانند یک اتوموبیل از بدن استفاده میکند. در اتوموبیل مینشینی، آن را میرانی؛ میدانی که تو آن اتوموبیل نیستی. هرلحظه میتوانی از آن بیرون بروی. نیازی نیست منتظر حادثه بشوی و اتوموبیل از بین برود که احساس کنی که تو آن اتوموبیل نیستی. و اگر وقتی که اتوموبیل وجود دارد و تو در آن هستی این را ندانی، چگونه وقتی که آن اتوموبیل دیگر وجود ندارد این را خواهی دانست؟ فقط توسط مرگ بدن، تو نخواهی دانست که بینهایت هستی.

یا که دراینک-اینجا بی نهایت هستی، یا هرگز نخواهی بود. بینهایت طبیعت تو است. مشکل اصلی بدن نیست. بدن آن مجرمی نیست که این به اصطلاح مذاهب به تو گفتهاند: ”بدن خطاکار است!“ بدن ابداً خطاکار نیست. بدن کاملاً معصوم و زیباست. این ذهن است که خطاکار است، ذهن است که شیطان است. باید ذهن را حل کنی؛ اصرار دراین است، منظور و هدف از تمام روشهایی که در طول قرنها توسعه یافتهاند همین است: یوگا، تائو، ذِن، تانترا، هاسیدیسم.

یک رودخانه بشو و آنگاه نیاز به هیچ چیز نیست. این همان چیزی است که راز گُلِ زرین میگوید: با عمل بیعملی برس؛ از تلاش به بیتلاشی دست بیاب. ولی نخست عمل میآید. این تو را ذوب خواهد کرد و سپس رودخانه شروع میکند به جاری شدن. در خود آن جریان است که رودخانه به اقیانوس رسیده است.
 
بالا