دیدار دانشجوی مشروب خور با آیت الله بهجت (( حتما بخونین ))

رونـاک

New member
از همین جوابا بدم میاد .. وقتی میگی خدا کیه چیه چیکارس؟؟؟؟ نمیدونم فقط حسش میکنم خیلی جاها دستمو گرفته بهم آرامش میده....... اون آرامشه به خاطر خدای شناخته نیست اون خدایی که تو ذهن من و تو آفریدن فقط یه آلترناتیوه که هر موقع کم آوردی کارا رو محول میکنی بهش که حلش بکنه دریغ از اینکه لزوما حل نخواهد شد شایدم شانسی حل بشه و بگی عههههههه خدا کردا.... درک جامعه ی من از خدا همین قدره .... خدایی که التیام بخش دردهاست خدایی که کلید مشکلاته.....

حالا نظر شما راجع به خدا چیه؟ به نظر شما خدا هست ولی با چیزی که تو ذهن آدماست فرق داره یا اینکه اصلا خدایی نیست و فقط ساخته ذهن آدماست؟
 

باران4

New member
ﻣﻘﯿﻢ ﻟﻨﺪﻥ ﺑﻮﺩ، ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺳﻮﺍﺭ
ﺗﺎﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﮐﺮﺍﯾﻪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺮﺩﺍﺯﺩ . ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ
ﺑﻘﯿﻪ ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ 20 ﭘﻨﺲ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺗﺮ
ﻣﯽ ﺩﻫﺪ !
ﻣﯽ ﮔﻔﺖ : ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻠﻨﺠﺎﺭ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﻪ
ﺑﯿﺴﺖ ﭘﻨﺲ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﻢ ﯾﺎ ﻧﻪ؟ ﺁﺧﺮ ﺳﺮ ﺑﺮ
ﺧﻮﺩﻡ ﭘﯿﺮﻭﺯ ﺷﺪﻡ ﻭ ... ﺑﯿﺴﺖ ﭘﻨﺲ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ
ﮔﻔﺘﻢ ﺁﻗﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﺍﺩﯼ ...
ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ . ﻣﻮﻗﻊ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪﻥ
ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺁﻗﺎ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ
ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ . ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺑﺎﺑﺖ ﭼﯽ ؟ ﮔﻔﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ
ﻓﺮﺩﺍ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﻣﺮﮐﺰ ﺷﻤﺎ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﻮﻡ ﺍﻣﺎ
ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻤﯽ ﻣﺮﺩﺩ ﺑﻮﺩﻡ . ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﺎﺷﯿﻨﻢ
ﺷﺪﯾﺪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﻢ . ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ
ﺷﺮﻁ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﮔﺮ ﺑﯿﺴﺖ ﭘﻨﺲ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﯾﺪ ﺑﯿﺎﯾﻢ .
ﻓﺮﺩﺍ ﺧﺪﻣﺖ ﻣﯽ ﺭﺳﯿﻢ !
ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ : ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﺷﺪ ﺣﺎﻟﯽ
ﺷﺒﯿﻪ ﻏﺶ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ . ﻣﻦ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺩﻡ
ﺑﻮﺩﻡ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﯿﺴﺖ
ﭘﻨﺲ ﻣﯽ ﻓﺮﻭﺧﺘﻢ.
 

باران4

New member
دنبال حق باشیم ... نه حرف مردم
33a9e7d9ea31a2181641cb76f212c4a3-425

 

mahnam

New member
مطمئن باش اگر روزی به مرتبه ای برسم که همین طی العرض و کن فیکون شما برام محقق بشه تنها 1 درصد احتمال ندین که من ازشون استفاده کنم... ترجیح میدم توی کتاب خونم بشینم و از لذت خوندن کشف هواپیما و چرخ لذت ببرم تا طی العرض.... از ما خواسته شده انسان باشیم و فکر کنیم و الا قبلا جن و ملک آفریده شدن.......


سالار حرفتو تا حدی قبول دارم و از بعضی جهات نه، انسانیت اانسانیت و انسانیت درسته
فک می کنم اصل دین ما هم به همین بوده، حالا وارد این بحث نمیشم...
اما فقط این جملت برام جالب بود!
واقعا اگه بتونی طی الارض کنی این کارو نمی کنی ؟؟!!!
اصن فک کردن بهشم لذت بخشه چه برسه به انجام دادنش...
من که عمرا ازش بگذرم... :tonguesmiley:
توام یه کم بیشتر فک کن بهش... :smiliess (3):
اما این جملتو قبول ندارم که ما فقط واسه فک کردن آفریدم شدیم!
جن و ملک قبل ما آفریده شدن درست، ما بعد اونا آفریده شدیم و شدیم اشرف مخلوقات... به واژه ی اشرف مخلوقات توجه کن ... پس توانایی های ما باید برتر از اونا باشه ... یعنی کاری که اونا انجام میدن + کارایی که فقط به ماها محول شده
جانشین خدا شدیم رو زمین !
آیا خدا چیزی رو که پست تر هست جانشین چیزی می کنه که برتره؟؟
مگه اینکه کلا به وجود خدا اعتقاد نداشته باشی که قضیه فرق می کنه... :dadad4:
حالا نطر خودت در مورد خدا چیه؟؟
 
آخرین ویرایش:
این جور داستانا هر چه قدرم متحول کننده باشه مانور خرافی توشون زیاده.... خواهش میکنم انسانیت رو به یه سری چیزا گره نزنیم کارامون به خاطر نظام پاداش و جزا نباشه... من نمیفهمم چطور یه آدمی به خاطر فقط یه نگاه نکردن متحول میشه... یا مثلا خیلیا هستن تو بلاد کفر که مشروب هم میخورن اما به درد بشریت هم میخورن اما خیلیا هم تو همین بلاد مسلمان خودمون نمازشون قضا نمیشه مثلا ولی یه محافظه کار به درد نخورن...... همون طوری که دین باعث نمیشه قطعا آدما خوب باشن بی دینی هم باعث نمیشه آدما قطعا بد باشن.... انسانم آرزوست

این فرد بخاطر گناه نکردن متحول نشده تحت تاثیر شخصیت آیت الله بهجت قرار گرفته :)
 
آخرین ویرایش:
از همین جوابا بدم میاد .. وقتی میگی خدا کیه چیه چیکارس؟؟؟؟ نمیدونم فقط حسش میکنم خیلی جاها دستمو گرفته بهم آرامش میده....... اون آرامشه به خاطر خدای شناخته نیست اون خدایی که تو ذهن من و تو آفریدن فقط یه آلترناتیوه که هر موقع کم آوردی کارا رو محول میکنی بهش که حلش بکنه دریغ از اینکه لزوما حل نخواهد شد شایدم شانسی حل بشه و بگی عههههههه خدا کردا.... درک جامعه ی من از خدا همین قدره .... خدایی که التیام بخش دردهاست خدایی که کلید مشکلاته.....

من یه دیدگاهی دارم مثلا درسته در زمان موسی ع گفتن به بنده من چیکار داری اگه می گه خدایا دوست دارم بده لباساتو برات بشورم ولی از انسان امروز چنین انتظاری نمی ره نسبت دادن خیلی چیز ها به خدا در دین اسلام گناه بزرگیه حتی خداوند می فرمایند شناخت درست از من زمانی میسر خواهد بود که از طریق پیامبر ص و جانشینان او ع و صرفا این عده (از قوانین دین اسلام و آیه قرآن) و نه هیچ کس دیگه به شما رسیده باشه غیر از گفته های 14 معصوم ع خدایی هستم خالق ذهن شما و نه خدای آفریننده آسمان ها و زمین چون انسان توانایی شناخت خدا رو به تنهایی و بدون راهنما نداره
بعد از یه مدت متوجه شدم خدای من خالق ذهن منه برای همین به خواسته هام نمی رسم
اول از خدا می خوام بعد تلاش می کنم :)
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: maxin
از بیل گیتس پرسیدند: از تو ثروتمند تر هم هست؟
گفت: بله فقط یک نفر.
پرسیدند: چه كسی؟

بیل گیتس ادامه داد: سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و به تازگی اندیشه‌های خود و در حقیقت به طراحی مایکروسافت می اندیشیدم، روزی در فرودگاهی در نیویورک بودم که قبل از پرواز چشمم به نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد، دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خرد ندارم. خواستم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه مرا دید گفت این روزنامه مال خودت؛ بخشیدمش؛ بردار برای خودت.

گفتم: آخه من پول خرد ندارم!
گفت: برای خودت! بخشیدمش!

سه ماه بعد بر حسب تصادف باز توی همان فرودگاه و همان سالن پرواز داشتم. دوباره چشمم به یك مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همان بچه بهم گفت این مجله رو بردار برای خودت.

گفتم: پسرجون چند وقت پیش من اومدم یه روزنامه بهم بخشیدی تو هر کسی میاد اینجا دچار این مسئله میشه، بهش می‌بخشی؟!

پسره گفت: آره من دلم میخواد ببخشم؛ از سود خودم می‌بخشم.

به قدری این جمله پسر و این نگاه پسر تو ذهن من موند که با خودم فکر کردم خدایا این بر مبنای چه احساسی این را می‌گوید؟!

بعد از 19 سال زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد رو پیدا کنم تا جبران گذشته رو بکنم. گروهی را تشکیل دادم و گفتم بروند و ببینند در فلان فرودگاه کی روزنامه میفروخته ...
یک ماه و نیم تحقیق کردند تا متوجه شدند یک فرد سیاه پوست مسلمان بوده که الان دربان یک سالن تئاتره. خلاصه دعوتش کردند اداره؛

از او پرسیدم: منو میشناسی؟
گفت: بله! جنابعالی آقای بیل گیتس معروفید که دنیا میشناسدتون.

گفتم: سال ها قبل زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه می‌فروختی دو بار چون پول خرد نداشتم به من روزنامه مجانی دادی، چرا این کار را کردی؟
گفت: طبیعی است، چون این حس و حال خودم بود.

گفتم: حالا می‌دونی چه کارت دارم؟ می‌خواهم اون محبتی که به من کردی را جبران کنم.
جوان پرسید: چطوری؟
گفتم: هر چیزی که بخواهی بهت می‌دهم.
(خود بیل‌گیتس می‌گوید این جوان وقتی صحبت می‌کرد مرتب می‌خندید)
جوان سیاه پوست گفت: هر چی بخوام بهم میدی؟
گفتم: هرچی که بخواهی!
اون جوان دوباره پرسید: واقعاً هر چی بخوام؟
بیل گیتس گفت: آره هر چی بخواهی بهت میدم، من به 50 کشور آفریقایی وام داده‌ام، به اندازه تمام آن‌ها به تو می‌بخشم.
جوان گفت: آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی!
گفتم: یعنی چی؟ نمی‌توانم یا نمی‌خواهم؟
گفت: می‌خواهی اما نمی‌تونی جبران کنی
پرسیدم: چرا نمی‌توانم جبران کنم؟
جوان سیاه پوست گفت: فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو بخشیدم ولی تو در اوج داشتنت می‌خواهی به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمی‌کنه. اصلا جبران نمی‌کنه. با این کار نمی‌تونی آروم بشی. تازه لطف شما از سر ما زیاد هم هست!

بیل گیتس می‌گوید: همواره احساس می‌کنم ثروتمندتر از من کسی نیست جز این جوان 32 ساله مسلمان سیاه پوست.
 
قهرمان بوکس جهان

کاسیوس کلی که بعد از مسلمان شدن نام خود را به محمد علی کلی تغییر داد، اهل کنتاکی آمریکاست. فضای نژاد پرستانه آمریکا، در میانه قرن بیستم، موجب شد سیاهان به سراغ ورزش های سنگین و زورمندانه بروند. کلی از 12 سالگی به بازی بوکس علاقه مند شد و زیر نظر یک مربی در این بازی پیشرفت کرد به طوری که 10 سال بعد توانست مدال طلای بوکس المپیک در رده سبک وزن را دریافت کند. او در همان سال، در اولین بازی حرفه ای خود نیز همه حریفان را مغلوب کرد. محمد در سال 1956 مسلمان شد در آن سالها سیاهان آمریکا در اثر تبلیغات علیجاه محمد رهبر مسلمان آمریکا به اسلام روی می آوردند. محمد علی پس از مسلمان شدن بیشتر از گذشته تحریک شد از مقام قهرمانی خود دفاع کند. در همان زمان از رفتن به جنگ ویتنام خودداری کرد و 5 سال از بازی محروم شد. این امر سبب شد که در مسابقه ای که با جو فریزر پس از گذراندن دوران محرومیت انجام داد شکست بخورد. کلی ان شکست را جبران کرد و بار دیگر در المپیک 1978 قهرمان سنگین وزن جهان شد. محمد علی کلی در سال 1979 اعلام بازنشستگی کرد و اکنون در حالی که دچار بیماری پارکینسون است در میشیگان آمریکا زندگی می کند. کلی در سال 1371 شمسی به ایران سفر کرد.
 
« ...من و رفقایم محال است آلت دست آنها (دشمنان) بشویم. عاری از شرف می‌دانم کسی را که حقوق حاکمیت و استقلال مملکت را، هدیه شغل و مقام کند. من استقلال ایران را خواهانم و بقای اعتبارات کشور را طالبم. آسایش ایرانی و همه ابنای بشر را بدون تفاوت دین و مذهب شایقم. ما به شرافت زیسته‌ایم و با شرافت مراحل انقلابی را طی کرده‌ایم و با شرافت خواهیم مرد...»


میرزا کوچک خان
 

negin ka

New member
از بیل گیتس پرسیدند: از تو ثروتمند تر هم هست؟
گفت: بله فقط یک نفر.
پرسیدند: چه كسی؟

بیل گیتس ادامه داد: سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و به تازگی اندیشه‌های خود و در حقیقت به طراحی مایکروسافت می اندیشیدم، روزی در فرودگاهی در نیویورک بودم که قبل از پرواز چشمم به نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد، دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خرد ندارم. خواستم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه مرا دید گفت این روزنامه مال خودت؛ بخشیدمش؛ بردار برای خودت.

گفتم: آخه من پول خرد ندارم!
گفت: برای خودت! بخشیدمش!

سه ماه بعد بر حسب تصادف باز توی همان فرودگاه و همان سالن پرواز داشتم. دوباره چشمم به یك مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همان بچه بهم گفت این مجله رو بردار برای خودت.

گفتم: پسرجون چند وقت پیش من اومدم یه روزنامه بهم بخشیدی تو هر کسی میاد اینجا دچار این مسئله میشه، بهش می‌بخشی؟!

پسره گفت: آره من دلم میخواد ببخشم؛ از سود خودم می‌بخشم.

به قدری این جمله پسر و این نگاه پسر تو ذهن من موند که با خودم فکر کردم خدایا این بر مبنای چه احساسی این را می‌گوید؟!

بعد از 19 سال زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد رو پیدا کنم تا جبران گذشته رو بکنم. گروهی را تشکیل دادم و گفتم بروند و ببینند در فلان فرودگاه کی روزنامه میفروخته ...
یک ماه و نیم تحقیق کردند تا متوجه شدند یک فرد سیاه پوست مسلمان بوده که الان دربان یک سالن تئاتره. خلاصه دعوتش کردند اداره؛

از او پرسیدم: منو میشناسی؟
گفت: بله! جنابعالی آقای بیل گیتس معروفید که دنیا میشناسدتون.

گفتم: سال ها قبل زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه می‌فروختی دو بار چون پول خرد نداشتم به من روزنامه مجانی دادی، چرا این کار را کردی؟
گفت: طبیعی است، چون این حس و حال خودم بود.

گفتم: حالا می‌دونی چه کارت دارم؟ می‌خواهم اون محبتی که به من کردی را جبران کنم.
جوان پرسید: چطوری؟
گفتم: هر چیزی که بخواهی بهت می‌دهم.
(خود بیل‌گیتس می‌گوید این جوان وقتی صحبت می‌کرد مرتب می‌خندید)
جوان سیاه پوست گفت: هر چی بخوام بهم میدی؟
گفتم: هرچی که بخواهی!
اون جوان دوباره پرسید: واقعاً هر چی بخوام؟
بیل گیتس گفت: آره هر چی بخواهی بهت میدم، من به 50 کشور آفریقایی وام داده‌ام، به اندازه تمام آن‌ها به تو می‌بخشم.
جوان گفت: آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی!
گفتم: یعنی چی؟ نمی‌توانم یا نمی‌خواهم؟
گفت: می‌خواهی اما نمی‌تونی جبران کنی
پرسیدم: چرا نمی‌توانم جبران کنم؟
جوان سیاه پوست گفت: فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو بخشیدم ولی تو در اوج داشتنت می‌خواهی به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمی‌کنه. اصلا جبران نمی‌کنه. با این کار نمی‌تونی آروم بشی. تازه لطف شما از سر ما زیاد هم هست!

بیل گیتس می‌گوید: همواره احساس می‌کنم ثروتمندتر از من کسی نیست جز این جوان 32 ساله مسلمان سیاه پوست.

اینا واقعیت دارن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 
بالا