TrueLove90
New member
تاریخچه ی چهارشنبه سوری به روایت بزرگـمرد ادبیات و زبان فارسی، فردوسی پاکـزاد
معنی کلمه ی «سور»، در شاهنامه مهمانی و جشن و سرور بیان شده. براساس روایت فردوسی، سیاوش (سیاه ور شن=دارنده ی اسب سیاه) در 7 سالگی مادر خود را از دست می ده و پدرش (کی کاووس=کاووس شاه) پس از چند سال، با دختری زیبا به نام «سودابه» ازدواج می کنه.
سودابه با اولین ملاقات سیاوش، سخت به او دل می بازه و با چیدن نقشه ای، ناپسری خود را به کاخش دعوت می کنه.
بعد از کلی تعریف از زیبایی سیاوش، او را بغل می کنه و ضمن بوسیدنش، پیشنهادی از نوع بی شرمانه امــّا حسابی خوشمژه خومژه به او می ده.
سیاوش عصبانی می شه و همزمان ترک تالار کاخ سودابه، به او یادآوری می کنه که او را همچون مادر می بینه و بس.
سودابه از ترس برملاشدن واقعه، اون روی زنونه اش رو کار می ذاره و شروع به جیغ و داد می کنه و درست به مانند داستان «یوسف و زلیخا» دامنش را پاره و حتی با زخمی کردن صورت خود به عمد، گناه را متوجه سیاوش می کنه.
با سر وصدای ایجاد شده، پادشاه و نگهبانان خود را باعجله به محل می رسونند و با مشاهده ی مظلوم نمایی سودابه، کار به جایی می کشه که سیاوش برای اثبات «پـاکــدامــنـــی» خود و «تـــَـردامــنــی» سودابه، حاضر به «گذر از آتش» می شه.
گفتنیه که در آن دورانها، «قسم خوردن» به دوشکل بوده.
یکــم: ور(سوگند) خوردن که در اصل خوردن پودر «گـوگــرد» بوده و با زنده ماندن شخص سوگند خورده، دیگران پی به بی گناهی او می بردند.
دوّم: گذر از تونل آتش. از قضا،
سیاوش سوار بر اسب سیاه خود در روز بهرامــشید (سه شنبه ی آخر سال) به سلامت از تونل آتش عبور کرد. شاه، به شادمانی اثبات بی گناهی فرزند خود، دستور داد مردم سرتاسر کشور از روز چهارشنبه تا ناهیدشید (آدینه/جمعه) جشن و سورچرانی برگزار کنند.
(گــُزیده ای از اشعار شاهنامه بصورت کامنت اضافه شده است)
از آنجا که سودابه از این واقعه، کینه ای سخت بردل گرفت؛ آنقدر توطئه ها کرد تا اینکه پایان زندگی سیاوش، به مرگی ناهنجار ختم شد.
از آن به بعد، تمام آزادیخواهـان جهان، هر دو مراسم گذر سیاوش از آتش (چهارشنبه سوری) و نیز عزاداری سالروز قتل ناجوانمردانه ی او (سیاووشون=سوک/کین سیاوش) را به نشانه ی اعتراض به حاکمان ظالم، هر ساله زنده نگه داشته اند.
هرچند که این روزها «سوک سیاوش» فقط در قسمتهایی از استانهای فارس، لرستان و نیز بخارا(تاجیکستان) برگزار می شه.
جا دارد یادی کنیم از داستان «سیاوشون» و زنده یاد شادروان «سیمین دانشور» همسر جلال آل احمد. روحش شاد باد.
...
معنی کلمه ی «سور»، در شاهنامه مهمانی و جشن و سرور بیان شده. براساس روایت فردوسی، سیاوش (سیاه ور شن=دارنده ی اسب سیاه) در 7 سالگی مادر خود را از دست می ده و پدرش (کی کاووس=کاووس شاه) پس از چند سال، با دختری زیبا به نام «سودابه» ازدواج می کنه.
سودابه با اولین ملاقات سیاوش، سخت به او دل می بازه و با چیدن نقشه ای، ناپسری خود را به کاخش دعوت می کنه.
بعد از کلی تعریف از زیبایی سیاوش، او را بغل می کنه و ضمن بوسیدنش، پیشنهادی از نوع بی شرمانه امــّا حسابی خوشمژه خومژه به او می ده.
سیاوش عصبانی می شه و همزمان ترک تالار کاخ سودابه، به او یادآوری می کنه که او را همچون مادر می بینه و بس.
سودابه از ترس برملاشدن واقعه، اون روی زنونه اش رو کار می ذاره و شروع به جیغ و داد می کنه و درست به مانند داستان «یوسف و زلیخا» دامنش را پاره و حتی با زخمی کردن صورت خود به عمد، گناه را متوجه سیاوش می کنه.
با سر وصدای ایجاد شده، پادشاه و نگهبانان خود را باعجله به محل می رسونند و با مشاهده ی مظلوم نمایی سودابه، کار به جایی می کشه که سیاوش برای اثبات «پـاکــدامــنـــی» خود و «تـــَـردامــنــی» سودابه، حاضر به «گذر از آتش» می شه.
گفتنیه که در آن دورانها، «قسم خوردن» به دوشکل بوده.
یکــم: ور(سوگند) خوردن که در اصل خوردن پودر «گـوگــرد» بوده و با زنده ماندن شخص سوگند خورده، دیگران پی به بی گناهی او می بردند.
دوّم: گذر از تونل آتش. از قضا،
سیاوش سوار بر اسب سیاه خود در روز بهرامــشید (سه شنبه ی آخر سال) به سلامت از تونل آتش عبور کرد. شاه، به شادمانی اثبات بی گناهی فرزند خود، دستور داد مردم سرتاسر کشور از روز چهارشنبه تا ناهیدشید (آدینه/جمعه) جشن و سورچرانی برگزار کنند.
(گــُزیده ای از اشعار شاهنامه بصورت کامنت اضافه شده است)
از آنجا که سودابه از این واقعه، کینه ای سخت بردل گرفت؛ آنقدر توطئه ها کرد تا اینکه پایان زندگی سیاوش، به مرگی ناهنجار ختم شد.
از آن به بعد، تمام آزادیخواهـان جهان، هر دو مراسم گذر سیاوش از آتش (چهارشنبه سوری) و نیز عزاداری سالروز قتل ناجوانمردانه ی او (سیاووشون=سوک/کین سیاوش) را به نشانه ی اعتراض به حاکمان ظالم، هر ساله زنده نگه داشته اند.
هرچند که این روزها «سوک سیاوش» فقط در قسمتهایی از استانهای فارس، لرستان و نیز بخارا(تاجیکستان) برگزار می شه.
جا دارد یادی کنیم از داستان «سیاوشون» و زنده یاد شادروان «سیمین دانشور» همسر جلال آل احمد. روحش شاد باد.
...