بیشترین لایک برای نام مبارک "الله"در انجمن علوم پزشکی(به یاری همه).

TaTi

مدیر بخش
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]:heart:
.
.
.
.
.
.

و
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] [/FONT][FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]عشق[/FONT][FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] [/FONT][FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]تنها[/FONT][FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] [/FONT][FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]خداست...[/FONT]

اللهُ
لا الـه الّا هُــــــــــــــو الحَیُّ القیّومـــــ.....

خدایی که نیست معبودی جز او زنده و پاینده است...




[/FONT]
 

nanaz

New member
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم :riz304::riz304:
 

Hamidvet

New member
... خدایا شکرت واسه همه چی ...

واسه نداشته هام ، آفریده هات ، این جهان بی کران عجیبت ، این سبزه های زیبا تو یک روز بارونی بهاااااارر ...

و از همه مهم تر واسه *بودنم* ....


field-flowers-scotland_50505_990x742.jpg
 

mo.ham.mad

New member
پيش از اينها فکر مي کردم که خدا
خانه اي دارد کنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتي از الماس خشتي از طلا

پايه هاي برجش از عاج و بلور
بر سر تختي نشسته با غرور

ماه، برف کوچکي از تاج او
هر ستاره، پولکي از تاج او

اطلس پيراهن او، آسمان
نقش روي دامن او، کهکشان

رعدو برق شب، طنين خنده اش
سيل و طوقان، نعره توفنده اش

دکمه ي پيراهن او، آفتاب
برق تيغ خنجر او مهتاب

هيچ کس از جاي او آگاه نيست
هيچ کس را در حضورش راه نيست

بيش از اينها خاطرم دلگير بود
از خدا در ذهنم اين تصوير بود

آن خدا بي رحم بود و خشن
خانه اش در آسمان، دور از همه

بود، اما در ميان ما نبود
مهربان و ساده و زيبا نبود

در دل او دوست جايي نداشت
مهرباني هيچ معنايي نداشت

هر چه مي پرسيدم، از خود، از خدا
از زمين، از آسمان، از ابرها

زود مي گفتند: اين کار خداست
پرس وجو از کار او کاري خطاست


هرچه مي پرسي، جوابش آتش است
آب گر خوردي، عذايش آتش است

تا ببندي چشم، کورت مي کند
تا شدي نزديک، دورت مي کند

کج گشودي دست، سنگت مي کند
کج نهادي پاي، لنگت مي کند



با همين قصه، دلم مشغول بود
خواب هايم خواب ديو و غول بود

خواب مي ديدم که غرق آتشم
در دهان اژدهاي سرکشم

در دهان اژدهاي خشمگين
بر سرم باران گرز آتشين

محو مي شد نعرهايم، بي صدا
در طنين خنده اي خشم خدا

نيت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه مي کردم، همه از ترس بود
مثل از بر کردن يک درس بود

مثل تمرين حساب و هندسه
مثل تنبيه مدير مدرسه

تلخ، مثل خنده اي بي حوصله
سخت، مثل حل صدها مسئله

مثل تکليف رياضي سخت بود
مثل صرف فعل ماضي سخت بود


تا که يک شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد يک سفر

در ميان راه، در يک روستا
خانه اي ديدم، خوب و آشنا

زود پرسيدم: پدر، اينجا کجاست؟
گفت اينجا خانه ي خوب خداست

گفت: اينجا مي شود يک لحظه ماند
گوشه اي خلوت، نماز ساده خواند

با وضويي، دست و رويي تازه کرد
با دل خود، گفتگويي تازه کرد

گفتمش، پس آن خداي خشمگين
خانه اش اينجاست؟ اينجا، در زمين؟

گفت: آري، خانه اي او بي رياست
فرش هايش از گليم و بورياست

مهربان و ساده و بي کينه است
مثل نوري در دل آيينه است

عادت او نيست خشم و دشمني
نام او نور و نشانش روشني

خشم نامي از نشاني هاي اوست
حالتي از مهرباني هاي اوست

قهر او از آشتي، شيرين تر است
در مثلها مثل قهر مادر است

دوستي را دوست، معني مي دهد
قهر هم با دوست معني مي دهد

هيچکس با دشمن خود، قهر نيست
قهر او هم نشان دوستي ست

تازه فهميدم خدايم، اين خداست
اين خداي مهربان و آشناست

دوستي، از من به من نزديکتر


آن خداي پيش از اين را باد برد
نام او را هم دلم از ياد برد


آن خدا مثل خواب و خيال بود
چون حبابي، نقش روي آب بود


مي توانم بعد از اين، با اين خدا
دوست باشم، دوست، پاک و بي ريا


سفره ي دل را برايش باز کنم


مي توان درباره ي گل حرف زد
صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد


چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت

مي توان با او صميمي حرف زد
مثل باران قديمي حرف زد

مي توان تصنيفي از پرواز خواند
با الفباي سکوت آواز خواند

مي توان مثل علف ها حرف زد
با زباني بي الفبا حرف زد

مي توان درباره ي هر چيز گفت
مي توان شعري خيال انگيز گفت

مثل اين شعر روان و آشنا:
پيش از اينها فکر مي کردم خدا…
 
آخرین ویرایش:

sara25

New member
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی..



اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
 

behzad007

Member
الهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم

ای قلم سوزلرینده اثر یوخ ، آشنادن منه بیر خبر یوخ
گلدی بو جمعه ده گِده آلله ، فاطمه یوسفینن خبر یوخ
یاندی پروانه لر شمع سوندی ، آیریلیقدان اوره قانه دوندی
شانیده رتبه ده بی بدلسن ، هر گوزلده اقا سن گوزلسن
کیم دییر آیریلیق درده سالماز ، عاشقین صبرینی الدن آلماز
ای گوزوم یوللارا باخ داریخما ، گون همیشه بولوت آتدا گالماز
غنچه گوللر نه اندازه سولسون ، قلبیلر گویما قانیله دولسون
گلدی بو جمعه ده گلمه دین سن ، گون ساییم جمعه ی دیگر اولسون
ای «صفایی» هَله دوز فراقه ، یول سالاغ بیزده بیرده عراقه
قلبیلر غصه دن داغلی گالدی ، یا امام زمان گََل اماندی
 
آخرین ویرایش:
بالا