شفق بانو
پسندها
1,006

نوشته‌های نمایه آخرین فعالیت فرستادن‌ها درباره

  • بي تو، مهتاب‌شبي، باز از آن كوچه گذشتم،
    همه تن چشم شدم، خيره به دنبال تو گشتم،
    شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،
    شدم آن عاشق ديوانه كه بودم.

    در نهانخانه جانم، گل ياد تو، درخشيد
    باغ صد خاطره خنديد،
    عطر صد خاطره پيچيد:

    يادم آم كه شبي باهم از آن كوچه گذشتيم
    پر گشوديم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتيم
    ساعتي بر لب آن جوي نشستيم.

    تو، همه راز جهان ريخته در چشم سياهت.
    من همه، محو تماشاي نگاهت.

    آسمان صاف و شب آرام
    بخت خندان و زمان رام
    خوشه ماه فروريخته در آب
    شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب
    شب و صحرا و گل و سنگ
    همه دل داده به آواز شباهنگ

    يادم آيد، تو به من گفتي:
    از اين عشق حذر كن!
    لحظه‌اي چند بر اين آب نظر كن،
    آب، آيينه عشق گذران است،
    تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است،
    باش فردا، كه دلت با دگران است!
    تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن!

    با تو گفتم:‌ حذر از عشق!؟ - ندانم
    سفر از پيش تو؟ هرگز نتوانم،
    نتوانم!
    روز اول، كه دل من به تمناي تو پر زد،
    چون كبوتر، لب بام تو نشستم
    تو به من سنگ زدي، من نه رميدم، نه گسستم ...

    باز گفتم كه : تو صيادي و من آهوي دشتم
    تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
    حذر از عشق ندانم، نتوانم!

    اشكي از شاخه فرو ريخت
    مرغ شب، ناله تلخي زد و بگريخت ...

    اشك در چشم تو لرزيد،
    ماه بر عشق تو خنديد!

    يادم آيد كه : دگر از تو جوابي نشنيدم
    پاي در دامن اندوه كشيدم.
    نگسستم، نرميدم.

    رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌هاي دگر هم،
    نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم،
    نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم ...

    بي تو، اما، به چه حالي من از آن كوچه گذشتم!

    از : فریدون مشیری
    :ad54ad:سلام..خوفین؟نیدونم چرا پیام بازدیدکننده بهم نمیتونین بدین
    سلام گرایشت چی بود اون؟؟؟
    درسا چطور پیش میره
    من ک گرفتار دانشگا شدم خوب نمی خونم
    بین نماز مغرب و عشا سوره یس بخون تا 7 روز
    ایشالا حال پدرتون زود زود خوب میشه.
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
بالا