وه چه گفتی سهراب . . .
وه چه گفتی سهراب"من به آمار زمین مشکوکم"/از حلول این حرف من به عمق سخنت محلولم
حال بگذار گویم به تو از این گذر چند ساله/تو ز تنهایی حال من ز تن هایی ها مغمومم
دست من را گیر و ببرم بر بر آن قایق عشق/که روان سوی آن میکده ای که به آن مشعوفم
دیگر اینجا قالی بوی کاشان ندارد چینی است/زخم صنعت پیکر بدریده و ز آن مفتونم
دیگر اینجا سکوت حکم ترسیدن عاجز دارد/مهر و آغاز محبت همگی حکم به ریشخند شدن محجوبم
خنده و مسخره بر ریختن عشق عاشق باشد/تندی و تیزی و پرخاش شده که در آن مدفونم
دیگر اینجا هوا حکم به سردی دارد نیش قدرت باشد/و اندر آشفته بازار بلا ز خدا مسرورم
شعر تو خالص احساس و ختن من ببویم از آن/مست از بوی گلستانم و عشق شایدم معشوقم
ش.ر.ر