melinaa
پسندها
144

نوشته‌های نمایه آخرین فعالیت فرستادن‌ها درباره

  • صداهای ماندگار انجمن
    خوشحال میشم شرکت کنید! :ad54ad:
    سلام ملی جونم. مرسی خودت گل بودی عزیزززم:riz304:.خیلی خوشگل بودن مخصوصا اون که یه گل آبی وسطشه:thanks:.فدای عجق خودم که اینقد هنرمنده:28::heart:.
    مرسی ساجی خیلی خوشگلن، خیلی.
    هر گلی چقدر وقتت رو میگیره؟ هزینه هاش واسه ساختنش زیاده؟
    بله بله گلات عالین
    به اون پیشنهادی که دادم تو تاپیکت یه نگاهی بنداز شاید به دردت بخوره

    :rose:
    مرسي ساچلي جون چه گل هاي خوشملي دست گلت درد نكنه
    خسته مماسي:heart::riz304::heart:
    مرسي ساچلي جون چه گل هاي خوشملي دست گلت درد نكنه
    خسته مماسي:heart::riz304::heart:
    ملی با یه دوربین دیگه از گلات عکس بگیر.
    واااااااااای چه گلای خوشگلی افرین ابجی هنرمند خودم هورااااااا:riz304::riz304::riz304:
    ابجی وایبر نباشه باشه بهت اس میدم بحرفیم مرسی بووووووووووس
    سوووووووولوووووووم به روووووی نشسسسسستت :bunnyearsmiley:

    چه می کنی؟ خوش میگذره؟
    ساجیییییییییییییییی گجااااااااییییییییییییییی توووووووووو معلوووووووووومه ؟؟؟؟؟؟؟
    زن و شوهری با کشتی به مسافرت رفتند.
    کشتی چند روز را آرام در حرکت بود که ناگهان طوفانی آمد
    و موج های هولناکی به راه انداخت، کشتی پر از آب میشد
    ترس همگان را فراگرفت و ناخدا می گفت که همه در خطرند
    و نجات از این گرفتاری نیاز به معجزه خداوندی دارد.
    زن نتوانست اعصاب خود را کنترل کند
    و بر سر شوهر داد و بی داد زد
    اما با آرامش شوهر مواجه شد، پس بیشتر اعصابش خورد شد
    و او را به سردی و بیخیالی متهم کرد
    شوهر با چشمان و روی درهم کشیده به زنش نگریست
    خنجری بیرون آورد و بر سینه زن گذاشت
    و با کمال جدیت گفت:
    آیا از خنجر می ترسی؟
    گفت: نه
    شوهر گفت: چرا؟
    زن گفت: چون خنجر در دست کسی است که
    به او اطمینان دارم و دوستش دارم
    شوهر تبسمی زد و گفت: حالت من نیز مانند تو هست
    این امواج هولناک را در دستان کسی می بینم که بدو اطمینان دارم و دوستش دارم!!
    آری! زمانیکه امواج زندگی تو را خسته و ملول کرد
    طوفان زندگی تو را فرا گرفت
    همه چیز را علیه خود می دیدی
    نترس! زیرا خدایت تو را دوست دارد
    و اوست که بر همه طوفانهای زندگیت توانا و چیره است..
    نترس
    بی خیال نداشته هایت..
    بی خیال غصه هایت..
    زندگی‌ مانند یک پتوی کوتاه است.
    آن را بالا می‌کشید، انگشت شستتان بیرون می زَنَد؛
    آن را پایین می‌کشید شانه‌هایتان از سرما می لَرزَد…
    آدم های وسواسی؛
    مدام در حال تست اندازه پتو هستند و زندگی را نمی فهمند!

    ولی‌ آدم‌های شاد؛
    زانوهای خود را کمی‌ خم میکنند و شب راحتی‌ را سپری می کنند.:ad54ad:
    آره آبجی چرا که نه تازه میگی نصفهاشم پس خیلی خوب خوندی.
    سلام.یه عکس بر اساس تصوری که از من تو ذهنت داری بذار تو اون تاپیکه.اگه فرصت کردی
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
بالا