mahsa.
پسندها
441

نوشته‌های نمایه آخرین فعالیت فرستادن‌ها درباره

  • (¯`v´¯)
    `*.¸.*´
    ¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
    (¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•¸¸.•
    I Love you
    .I Love you
    ...I Love you
    .....I Love you
    ......I Love you
    .......I Love you
    ........I Love you
    ........I Love you
    ........I Love you
    .......I Love you
    ......I Love you
    .....I Love you
    ....I Love you
    ...I Love you
    ..I Love you
    .I Love you
    .I Love you
    .I Love you
    ..I Love you
    ...I Love you
    ....I Love you
    .....I Love you
    ......I Love you
    .......I Love you
    ........I Love you
    ........I Love you
    ........I Love you
    .......I Love you
    ......I Love you
    .....I Love you
    ....I Love you
    ...I Love you
    ..I Love you
    .I Love you
    .I Love you
    .I Love you
    ..I Love you
    ...I Love you
    ....I Love you
    .....I Love you
    ......I Love you
    .......I Love you
    ........I Love you
    ........I Love you
    ........I Love you
    .......I Love you
    ......I Love you
    .....I Love you
    ....I Love you
    ...I Love you
    ..I Love you
    .I Love you
    .I Love you
    .I Love you
    ...I Love you
    .....I Love you
    ......I Love you
    ... ღ ღ ღ...
    مهسا عزیز دل آشل چته؟؟؟ چرا غمگینی؟؟؟ چرا این آواتار؟
    ما همان آب زلال و پاكيم
    كه اگر لحظه ،
    نه آني،
    غافل از راه شويم
    قصه چشمه و مرداب شود.
    دوستان، قصه تكرار نباشيم هرگز
    ***
    خون دلها خوردند، تا وطن پاك شود
    باز ويران نكنيم
    زحمت تركش آرش،
    حرمت خون سياوش
    باز ويران نكنيم ..
    شعرهاي تنهايي

    حرمت شعر( برگرفته از آرشیو آبان 84 )
    باز بر مي‌ گردمو نشان خواهم داد
    كه دلم اين دل پاك، خون دل خورد بسي
    واگر رفت،
    نرفت.
    رفت تابرگردد،
    و بخواند از عشق از گل لاله سرخ، از غم مام وطن
    او صدا زد بردار : حرمت شعر بسي بيشتر از خون من است
    حيف اي هم پيمان،
    من و تو مي‌دانيم و همه می دانند
    ***
    و هنوزم كه هنوز است در اين شهر و ديار
    شاعران نان به نرخ روزخور
    شعرها مي‌خوانند، يا كه نه مي‌رانند
    تا متاعي ديگر،
    يا مقامي ديگر
    ***
    و چه گفت آن شاعر
    -او كه يادش خوش باد-
    و كجا رفت كه بيند امروز
    آن د’رِ لفظ دري
    سنگفرش همه خوكان شده است
    واي بر آخر ما!!
    از چه خاموش شديم.
    هيچ اميدي نيست ؟؟
    ***
    و هنوزم كه هنوز است در اين شهر و ديار
    شاعران نان به نرخ روزخور
    شعرها مي‌خوانند، يا كه نه مي‌رانند
    تا متاعي ديگر،
    يا مقامي ديگر
    ***
    باز بر مي‌ گردمو نشان خواهم داد
    كه دلم اين دل پاك، خون دل خورد بسي
    واگر رفت،
    نرفت.
    رفت تابرگردد،
    و بخواند از عشق از گل لاله سرخ، از غم مام وطن
    او صدا زد بردار : حرمت شعر بسي بيشتر از خون من است
    حيف اي هم پيمان،
    من و تو مي‌دانيم و همه می دانند
    مهسا اجی؛منظوری نداشتم؛خودتم ميدوني :riz513:
    سلام خواهری... کوجایی؟
    بیا چند تا سوال جون دار از شفیع بپرس خو:dadad4:
    سلام
    گمونم خط رو خط شده! رئیس یکی دیگه س!

    ولی اگه انجمن فیلتر شده بود، واسه ی همه بود،
    گمونم مشکل از گیرنده است!
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
بالا