Hamidvet
پسندها
168

نوشته‌های نمایه آخرین فعالیت فرستادن‌ها درباره

  • درود

    دکتر... چند تا کتاب معرفی میکنی بگیرم؟... تست هم سراغ داشتی که خیلی عالی... خودم نمیرسم بیام تهران ...بن گرفتم بدم آبجیم کتابا رو بگیره برام ...

    یکم مشاوره میخام ... نمیدونم شما وقتشو داری؟ دکترای انگل جز شما نمیشناسم
    سلام فک کردم نیستین
    ممنون .نیست گفته بودین که امسال امتحان 16 آبانه فک کر دم خبر دارین از سال 95
    ممنون
    امکان داره کنکور دکتری 95 زودتر از آبان باشه؟؟؟؟
    یعنی توی تابستون هستش یا مهر؟؟؟؟؟
    ممنون
    تلاشمو می کنم برای امسال ... اما اگه نشد 100% سال 95 :riz304:
    به سلامتی ..
    من ی 7 ماه می شه که نبودم
    منم شرو کردم برای دکتری و زبان تافل امتحان می دم ببینیم چی می شه :rolleyessmileyanim:
    سلام ممنون شما لطف دارین ..شما خوبین؟؟
    ای چی بگم
    دکتری قبول شدین ؟؟؟تبریک می گم
    سلام حمید جان.خوبی؟
    یه سوال داشتم. فرد مبتلا به دیکروسلیوم اگه با پرازی کوانتل درمان نشه چه داروی دیگه ای براش تجویز میکنند؟؟
    تونستی وایبرم جوابو بنویس. ممنون


    خدایا
    پنجره ای برای تماشا و حنجره ای برای صدا زدن ندارم ، امیدم به توست
    پس بی‌آنکه نامم را بپرسی و دفترهای دیروزم را ورق بزنی
    رحمتت را در روزهای پایانی سال بر همه جاری کن . . .
    آمین
    دوقدم مانده به خندیدن برگ
    یک نفس مانده به ذوق گل سرخ
    چشم در چشم بهاری دیگر
    تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان
    یک سبد عاطفه دارم
    همه ارزانی تان
    نوروزتان مبارک...:riz304:
    آن قصه شنیدید که در باغ، یکی روز........................از جور تبر، زار بنالید سپیدار ؟

    کز من نه دگر بیخ و بنی ماند و نه شاخی...............از تیشهٔ هیزم شکن و ارهٔ نجار

    گفتش تبر آهسته که جرم تو همین بس.......کاین موسم حاصل بود و نیست ترا بار

    تا شام نیفتاد صدای تبر از گوش..................شد توده در آن باغ، سحر هیمهٔ بسیار

    دهقان چو تنور خود ازین هیمه برافروخت........بگریست سپیدار و چنین گفت دگر بار

    آوخ که شدم هیزم و آتشگر گیتی.....................اندام مرا سوخت چنین ز آتش ادبار

    از سوختن خویش همی زارم و گریم..............آن را که بسوزند، چو من گریه کند زار

    خندید برو شعله که از دست که نالی؟.................ناچیزی تو کرد بدینگونه تو را خوار

    آن شاخ که سر بر کشد و میوه نیارد.................فرجام بجز سوختنش نیست سزاوار

    جز دانش و حکمت نبود میوهٔ انسان...................ای میوه فروش هنر، این دکه و بازار

    آسان گذرد گر شب و روز و مه و سالت...................روز عمل و مزد، بود کار تو دشوار

    پروین...
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
بالا