خدایا در این شبهایه قدر قدم هایی را که
برایم بر میداری بر من اشکار کن
تا در هایی که به سویم میکشایی
ندانسته نبندم
و در هایی که به رویم میبندی به اصرار
نگشایم .................
اشك در چشم من و ، ياد به دفتر مانده
اين حسرت وغم، از تو به دل جا مانده
گفتند زمان رفتنم نزديك است
خنديدم و اين تبسم تلخ به لب ، جا مانده !
انها كه نميدانستند از رفتن تو
من رفته ام و ، فقط تنم جا مانده !
k1nd
92/4/26
كاهي مرا از احساس خفه میکنی
انقدر میمانم تا مرا رها ميكني!
ياد تو باشد چه گفتي مرا
باشم یا نباشم بامن مدارا ميكني
باورش سخت است من ميدانم
ولي روزي ميايد ميبيني تو
اين گفته را نيز تو حاشا ميكني !
k1nd