آخرین محتوا توسط diseases

عجب ........... !!!

‏یه نخی وسط ده تومنی و بیست تومنی قدیم بود این نخ رو در می آوردیم و میرفتیم با استرس تمام از مغازه جنس میخریدیم این نهایت اختلاس زمان ما بود ....

‏من وقتی به دنیا اومده بودم انقد زشت بودم کسی قربون صدقم نمیرفت ، فقط میگفتن همین که سالمه خدا رو شکر

بچه خواهرم ۸سالشه ۵۰۰هزار تومن دادن به مربی استخرش تابهش شنا یاد بده! اونوقت من بچه بودم بابام منو هل داد تو استخر گفت: سعی کن زنده بمونی ...

زبان فارسی خیلی جالبه. هم سکوت علامت رضاست هم جواب ابلهان خاموشیست تازه آخرین سنگرم سکوته با اینحال سکوت سرشار از ناگفته هاست. خودت ببین دیگه ....

یه شامپو خریدم انقدر ویتامین پشتش نوشته حیفم اومد بزنم به سرم .... روزی یه قاشق میخورم ...

روزی شخصی نزد شیخ رفت و گفت: آنقدر خسته ام که نگو... شیخ فرمود: باشه نمیگم ....

‏فقط یه ایرانی میتونه قمار بازی کنه و تو دلش صلوات بفرسته که برنده بشه ...

در ایام محرم اگه دیدید طبل ترکید . . . . . شک نکنید دوست دختر طرف سر کوچه وایساده بوده

سلام ... آفرین همینجوری ادامه بده ... درس و مقش خوب پیش میره؟ :heart::thanks:

یه روز برای مصاحبه تلویزیونی میرن به یه دبستان... قبل از مصاحبه شروع میکنن به بچه ها یاد میدن که بگید ایران خیلی خوبه ما در ایران امکانات زیادی داریم ما در ایران پارکهای بازی داریم ما در ایران آزادی و رفاه داریم ما در ایران....... یه دفعه میبینن یکی از دانش آموزا میزنه زیر گریه !! میگن چی...

سلام ... وقتتون بخیر ... ایمیل زدم به سنجش اینم عین جوابشون: با سلام طبق تاریخ اعلام شده در دفترچه: نیمه دوم شهریور.

‏حضرت یعقوب از ندیدن یوسف نابینا شد، مادربزرگِ من از بس که تکرارش رو از آی فیلم دید کور شد ...

مشاور خانواده گفت درمقابل عصبانیت پدرت شما لبخند بزن ... هیچی دیگه الان دارن از وسط بخیه ام می کنند به جُرم مسخره کردن پدر !!!