در تمام شب های تار و تیره ای که هیچ سوسو یی نمی درخشید
و از هیچ پستویی صدایی نمی آمد
آن گاه که خیابان ها هیچ رهگذری نداشتند
در آن ظلمت اندوه بار
تو بودی که نوازشگر اسب نجیب احساس و همدم تنهایی هایم بودی .
و حال باز هم این تو هستی که همیشه با من و راهنمای من در این شب های تاریک همچون...
برای تو می نویسم.......
برای تویی كه تنهايی هايم پر از ياد توست...
برای تويی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست ...
برای تويی كه احسا سم از آن وجود نازنين توست ...
برای تويی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...
برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است...
برای تويی كه مرا مجذوب قلب...