خواهش میکنم دیگه شرمنده نفرمایید....شما رو سر ما جا داری....ممنون ک میخوای دعوت کنی ولی من اینقده هولم ک خودم قبلا رفتم لیست خانومی.....هوامو داشته باش....:smiliess (3)::smilies-azardl (113
آروزویم این است:برگی از شاخ درخت خوشی ات کم نشود..
شهد شیرین لبانتبه غمی سم نشود...
نرود پای مرادت به دورن چاهی...
درد با چهره زیبای تو همدم نشود..:rose::heart:
آره فکر خوبیه....
ولی من هر چی میگردم چیزدرست و حسابی پیدا نمیکنم
دو نفری ک براشون همیشه ایمیل تبریک میدم هردو جدین
یکیش هم سن و سال بابامه ک خب...میشه مطلب براش پیدا کنم
اما یکی 27-28 ساله س...ب خاطر همین هرمطلبی و نمیتونم بنویسم
نه خوشبختانه مشکلی پیش نمیومد. اینکه تو جلسات شرکتشون میدادم بیشتر به خاطر آینده خودشون و منطقشون بود. میخواستم از نوجوونی تو جریان کارا قرار بگیرن وبراشون مهم بشه.
آره رابط بودن. به یه تعدادیشون بازرس نامحسوس میگفتم)که بدون اینکه مغازه دارا و مردم متوجه بشن برام گزارش میاوردن و یه عدشونم محسوس بودن و مستقیم به مردم آموزش و اخطار میدادن.برا خانوما بیشتر آموزش بود..روزنامه دیواری و پمفلت و آموزش چهره به چهره
واقعا جالب بود لیلاجون. اگه بقیه فعالیتاتم بگی ممنون میشم. من زمانی که طرح بودم بیشتر روی دانش اموزا، مخصوصا بچه های دبیرستانی سرمایه گذاری میکردم. قبل از من همه رابطا خانوم بودن،رفتم دبیرستان پسرونه وخودم از بینشون چند نفر فعالشونو انتخاب کردم. سعی میکردم تو همه امور بهداشتیِ بخششون مخصوصا جلسات شورا شرکتشون بدم. اینم خیلی خوب جواب میده.
لطفا بازم از تجربه ها و فعالیتات برام بگو....البته هروقت فرصت کردی مرسی:rose::rose: