سلام بچه ها
من شعر خودمو میزارم
کودکی
کودکی من رنگ نداشت
گوهری بی رنگ و زلال در زندگی ام
فکر آمدن فردا نبودم آن وقت
خوشی لحظه ها جاری بود
همه چیز خوب، همه تن مهربان،هم جا سبز
اشک زمین خوردن من
قدر پلک زدن مادر بود
گاهی هم می شد که با دوستانم
می شدیم قهر تا روز حساب
کسری از دایره پر رنگ زمان
می...