به به آقای مدرسه دوست:rolleyessmileyanim:.البته فکر کنم به پسرا خوش میگذره مدرسه.آخه تنها کاری که انجام میدن فوتبال بازی کردنه:13:چه همتون انسان های مدرسه گریزی هستین.
انقدر که تعریف کردی گفتی خیلی بچه زرنگی بودی،بهت ستاره دادن:riz481:اواااااااا.این ستاره ها چیه بالا سرم میچرخن؟:5:
بله دختر میباشد...ولی جوابش منفیه.نیگادختر من 5 تا ستاره داره ،پسر تو دوتا داره.بهش بگو حروقت 5 ستاره شد بیاد ببینیم چی میشه....تازه بهش بگو ریژیم بگیره...:rolleyessmileyanim:اگه آواتارت دختره بگیرمش واسه اواتارم.:idea_majidonline: ببین چه پسر ستاره داریه!!:riz304:
چه همتون انسان های مدرسه گریزی هستین.
mes akset pas hesabi shiton bodiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii:rolleyessmileyanim:من که عاشقه مدرسه و دانشگاهم.همیشه هم به همه کارام میرسیدم.همه مهمونی ها،دور هم نشینی های خانوادگی،فیلم دیدنهای تا دیر وقت رو کلا پایه بودم.دبیرستان که تا 2و3 شب تو یاهو چت روم،می چتیدم.شاگرد اول کلاس هم بودم.البته فامیلامون فکرمیکردن من تجدید دارم چون همیشه در حال بازیگوشی کردن بودم.مشق هامم جلو تلویزیون درحال سریال دیدن مینوشتم.پدر و مامانم هم هی بهم غر میزدند.:rolleyessmileyanim: تو گروه سرود،تیم والیبال،المپیاد و مسابقه علمی و ... همه جا بودم.زبل خان اینجا،زبل خان اونجا،زبل خان همه جا.دبیرستان با دوستام مدرسه رو سرمون میذاشتیم.ناظممون هم همکلاسی بچه گیهای مامانم بود.تا منو تو راهرو میدید میگفت(اسم کوچیکم) سر کلاس. نمیذاشت آتیش بسوزونم.5شنبه ها مشق یک هفتمو مینوشتم.تمرین های ریاضی و بقیه درسها رو جلو جلو مینوشتم و فقط جای جوابا رو خالی میذاشتم.وقتی معلم درس میداد من همونجا آخر ساعت که بیکار میشدیم همه رو جواب میدادم.:smiliess (3): کلا خیلی خوش میگذشت.
:5:راست میگی؟؟؟منو که غم عالم فرا گرفته... دارم فکر میکنم این هفته ی اول برم دانشگاه یا نه....:65d6a5d6s:ولی دانشگاه خوبه...از چند روز پیش وسایلمو آماده کردم:ad54adهمون قضیه کودک درون و این حرفا...:a2d3
شاید به خاطر اینکه درسام به جز آزمایشگاه ها رو دوس دارم