اااااااااااااااا قشنگ بود ولی امید معلومه تنبل بودی این همه مداد شکوندی خدا به بابات صبر بده چقد خرج دستش دادی
دیشب داشتم 20:30 رو نگاه میکردم.آخرش یه تیکه درمورد مدرسه ها گفت....که وقتی قهر میکردیم رونیمکتا خط میکشیدیم که کتابای بغل دستیمون از روخط نیاد اینور،ماکه خطکش میاوردیم سانت میزدیم ....این چیزاش خیلی باحال بود.الان که یادم میفته خندم میگیره........اون زمانا مدرسرو فقط تا یه هفته اولش دوست داشتم.اونم به خاطر دفتر کتابا و بقیه وسایلا که نو بود.ذوقه اونارو داشتم فقط.
منم دلم نمیخواد به اون روزا برگردم با اینکه اونوقتا از مدرسه بدم نمیومد:13:اصلا اصلا دوست ندارم اون دورانو برگرده كه چي بشه؟ مرينوس آخه اين چيه نوشتي؟ از اين سرود متنفرم:smiliess (13)::smiliess (13):
منم دلم نمیخواد به اون روزا برگردم با اینکه اونوقتا از مدرسه بدم نمیومد
تو 20:30 میگفت دو قسمت میکردیم ولی تا اونجا که من یادمه اونوقتا ما میزو سه قسمت میکردیم نیست یه لشکر تو یه کلاس درس میخوندیم هر میزی سه نفر مینشستیمدیشب داشتم 20:30 رو نگاه میکردم.آخرش یه تیکه درمورد مدرسه ها گفت....که وقتی قهر میکردیم رونیمکتا خط میکشیدیم که کتابای بغل دستیمون از روخط نیاد اینور،ماکه خطکش میاوردیم سانت میزدیم ....این چیزاش خیلی باحال بود.الان که یادم میفته خندم میگیره........اون زمانا مدرسرو فقط تا یه هفته اولش دوست داشتم.اونم به خاطر دفتر کتابا و بقیه وسایلا که نو بود.ذوقه اونارو داشتم فقط.
آره اونا باکلاس بودن.....ماهم سه نفری بودیم.بعدشم نوبتی جامونو عوض میکردیم تو نیمکت.مثلا یکی سر بشینه اون یکی وسط،یکیم آخر نیمکت ،باز روز بعد جاها تغییر میکرد...ولی من چون چپ دست بودم همیشه سر میشستم.دوستامم همیشه بامن:sdasdasd:....تو 20:30 میگفت دو قسمت میکردیم ولی تا اونجا که من یادمه اونوقتا ما میزو سه قسمت میکردیم نیست یه لشکر تو یه کلاس درس میخوندیم هر میزی سه نفر مینشستیم