خرده جنايت هاي دوران كودكي....(طنز)

shima.p

New member
دوم ابتدایی بودم دندونام ارتودنسی بود.ارتودنسیم متحرک بود وقتی توو مدرسه میخواستم خوراکی بخورم در میاوردمش بعد مسواک میزدم میزاشتمش.ی روز زنگ تفریح در اوردم انداختم توو لیوانم نمیدونم چطوشد افتاد رو زمین ی دختر لوس بی تربیت پا گذاشت روش شکست.منم شروع کردم ب گریه.انقد بی تربیت بود و از دماغ فیل افتاده که بهم گفت ب من چه میخواستی مواظب باشی.منم حرصی شدم زنگ تفریح بعدی با همکاری دوستم رفتیم توو کل وسایلشو وسط از کیفش خالی کردم
خخخخخخیلی حال داد:4d564ad6::4d564ad6:

- - - Updated - - -

دوم ابتدایی بودم دندونام ارتودنسی بود.ارتودنسیم متحرک بود وقتی توو مدرسه میخواستم خوراکی بخورم در میاوردمش بعد مسواک میزدم میزاشتمش.ی روز زنگ تفریح در اوردم انداختم توو لیوانم نمیدونم چطوشد افتاد رو زمین ی دختر لوس بی تربیت پا گذاشت روش شکست.منم شروع کردم ب گریه.انقد بی تربیت بود و از دماغ فیل افتاده که بهم گفت ب من چه میخواستی مواظب باشی.منم حرصی شدم زنگ تفریح بعدی با همکاری دوستم رفتیم توو کل وسایلشو وسط از کیفش خالی کردم
خخخخخخیلی حال داد:4d564ad6::4d564ad6:
 

aManofDetail

New member
بابا شما خیلی خفنید!!!من خیلی مثبت بودم توی این تاپیک بگردین شاید جنایاتموو پیدا کنید
 

ghazal26

New member
دوم ابتدایی بودم دندونام ارتودنسی بود.ارتودنسیم متحرک بود وقتی توو مدرسه میخواستم خوراکی بخورم در میاوردمش بعد مسواک میزدم میزاشتمش.ی روز زنگ تفریح در اوردم انداختم توو لیوانم نمیدونم چطوشد افتاد رو زمین ی دختر لوس بی تربیت پا گذاشت روش شکست.منم شروع کردم ب گریه.انقد بی تربیت بود و از دماغ فیل افتاده که بهم گفت ب من چه میخواستی مواظب باشی.منم حرصی شدم زنگ تفریح بعدی با همکاری دوستم رفتیم توو کل وسایلشو وسط از کیفش خالی کردم
خخخخخخیلی حال داد:4d564ad6::4d564ad6:

- - - Updated - - -

دوم ابتدایی بودم دندونام ارتودنسی بود.ارتودنسیم متحرک بود وقتی توو مدرسه میخواستم خوراکی بخورم در میاوردمش بعد مسواک میزدم میزاشتمش.ی روز زنگ تفریح در اوردم انداختم توو لیوانم نمیدونم چطوشد افتاد رو زمین ی دختر لوس بی تربیت پا گذاشت روش شکست.منم شروع کردم ب گریه.انقد بی تربیت بود و از دماغ فیل افتاده که بهم گفت ب من چه میخواستی مواظب باشی.منم حرصی شدم زنگ تفریح بعدی با همکاری دوستم رفتیم توو کل وسایلشو وسط از کیفش خالی کردم
خخخخخخیلی حال داد
خوب کاری کردی عزیزم خب حقش بوده دیگه...:rolleyessmileyanim:
 

aManofDetail

New member
دوم ابتدایی بودم دندونام ارتودنسی بود.ارتودنسیم متحرک بود وقتی توو مدرسه میخواستم خوراکی بخورم در میاوردمش بعد مسواک میزدم میزاشتمش.ی روز زنگ تفریح در اوردم انداختم توو لیوانم نمیدونم چطوشد افتاد رو زمین ی دختر لوس بی تربیت پا گذاشت روش شکست.منم شروع کردم ب گریه.انقد بی تربیت بود و از دماغ فیل افتاده که بهم گفت ب من چه میخواستی مواظب باشی.منم حرصی شدم زنگ تفریح بعدی با همکاری دوستم رفتیم توو کل وسایلشو وسط از کیفش خالی کردم
خخخخخخیلی حال داد:4d564ad6::4d564ad6:

- - - Updated - - -

دوم ابتدایی بودم دندونام ارتودنسی بود.ارتودنسیم متحرک بود وقتی توو مدرسه میخواستم خوراکی بخورم در میاوردمش بعد مسواک میزدم میزاشتمش.ی روز زنگ تفریح در اوردم انداختم توو لیوانم نمیدونم چطوشد افتاد رو زمین ی دختر لوس بی تربیت پا گذاشت روش شکست.منم شروع کردم ب گریه.انقد بی تربیت بود و از دماغ فیل افتاده که بهم گفت ب من چه میخواستی مواظب باشی.منم حرصی شدم زنگ تفریح بعدی با همکاری دوستم رفتیم توو کل وسایلشو وسط از کیفش خالی کردم
خخخخخخیلی حال داد
خوب کاری کردی عزیزم خب حقش بوده دیگه...:rolleyessmileyanim:
اینو بالا هم نوشته بودی
 

k-b

New member
کوچیک بودم. چند ماه بیشتر نداشتم. داداشم منو سوار کالسکه کردن بردن تو کوچه دور بدن. بعد کالسکه رو وصل کردن به دوچرخشون. با سرعت رفته بودن یه پیچ پلیسیم زده بودن من افتاده بودم وسط کوچه. اینا نفهمیده بودن. میرن میبینن من تو کالسکه نیستم. بر که میگردن میبینن وسط کوچه افتادم
:riz481::riz481: پس از اینایی هستی که رنج دوران برده ای تا بزرگ شدی!!! الان خوبی؟!!! جاییت درد نمیکنه؟!!!
 

sa@@ra

New member
ووووی چه خاطرات لطیفی داشتین شماها
من به تمام مخنا یک دختر شر جانی و خرابکار بودم:riz481:
که هنوزم هستم

تمام خاطرلتم به حسارات مالی یا جانی منتهی شده که فابل ذکر نیس
همبازیای بچگی من همه پسر بودن و من تک دختر خانواده پدری بودم و عزیز بابا و عموهامی
یک بار با پسر عموم توی انبار که مال بابا و عموم بود و کل اجناس تازه واردش شده بود اونجا عین روانی ها تو زمستون بود و ما یه اتش درست کردیم و بعد مدتی یادمون رفت خاموش کنیم واز انبار رفتیم بیرون و بعد که برگشتیم دیدیم همه چی زغال شده تموم
:riz481:
خسارت چند صد میلیونی زدیم داعون
و همه کاسه کوزه ها سر پسرعموم خراب شد و طبق معمول من ادم خوبه داستان بودم:riz481::riz481:
 

sa@@ra

New member
یبارم سر بازی استفلال پرسپولیس با پسر خاله استقلالیم شرط بستیم که هر کدوم بردن بازنده باید هرجی طرف مقابلش گفتو انجام بده:riz481:
پرسپولیس برد و من به پسر خالم گفتم این کارتون موزو میبینی باید همشو بخوری اونم که از این پسر قدای لجباز شروع کرد به خوردن اینقد خورد که غش کرد قندخونش رفته بود بالا بستری شد:riz481:
و بعدم من خیلی شیک به خونه عمو پناهنده شدم:5:
 

sa@@ra

New member
یبار دوست بابام مرو دعوت کرده بود به مزرعش یه مزرعه بزرگ با کلی حیوون و کلی اسب و....
باباو دو دوستش و بزرگترا رفتن بگردن ما موندیم بجه های دوست بابام و پسرعموها و داداشم:25r30wi:
جاتون خالی من هوس مرغ کردم یکی از مرغای اونجا چشمونو گرفت بعد افتادیم دنبالش بالاخره گرفتیمش و کشتیمش و خوردیمش البته بهش اب دادیم قبل سربریدنا ووووای اینقد لذیذ بود:25r30wi:
بعد همه اومدن ما هم انگار نه انگار که چیزی شده:25r30wi:
اینا یه سری اسب چدید خریده بودن دورشون حصار بود ولی رام نبودن زیاد منم حصارو باز کردم همشون ریختن بیرون اقا صحنه ای شد دیدنی همه دنبال اسبا:25r30wi:
هیشکی ام نفهمید تا اینکه جند وقت پیش توی بازی حقیفت و جرات مجبور به اعتراف جلو همه شدم
 

midss

New member
وقتی داداشم به دنیا اومد و تازه اوردنش خونه من که پنج سالم بود و بچه هم خیلی دوست داشتم به محض این که مامانم بچه را گذاشت زمین من به زحمت بغلش کردم و گفتم این مال خودمه و دویدم که از دست همه فرار کنم و برم به دوستام نشونش بدم که تو پله ها با بچه خوردم زمین و داداشم از 4 پله سقوط کرد فقط شانس اوردیم که اون موقع ها بچه ها رو قنداق میکردن و من بچه رو با پتوش بغل کرده بودم ولی اون روز همه منو خیلی دعوا کردن
 

mikhak s

New member
با یکی از دوستام تصمیم گرفتیم بعد از مدرسه (دوم ابتدایی بودیم) بریم پارک گل بچینیم . بعد مدرسه داشتیم میرفتیم پارک ،که نزدیکه پارک داداش دوستم (3سال از ما بزرگتر بود)مارو دید:sadsmiley:
با عصبانیت میگه اینجا چکار میکنید؟ بعد یکی می خوابونه تو گوش دوستمو به زور می خواد ببرش خونه که دوستم مقاومت میکنه ، منم ترسیده بودم یه پیرمردی داشت از اونجا رد میشد الکی زدم زیر گریه گفتم عموووووووووووووووووو این پسره داره خواهرمو میزنه تورو خدا کمک کنید . :whistle:اون پیرمرده هم نامردی نکرد محکم یکی زد تو گوشش :5: داد زد تو با دختر مردم چکار داری او بیچاره تا اومد بگه خواهرمه یکی دیگه زد تو صورتش، :tonguesmiley: بیچاره حسابی کتک خورد ،بعدم پیرمرده گرفتش به ما گفت زود برید خونتون ما هم فرار کردیم.بیچاره دوستم شوکه شده بود همش گریه میکرد میگفت علی منو می کشه:((( الان که بهش فکر میکنم میگم چطور چنین چیزی به ذهنم رسیده بود:)))) ولی خیلی باحال بود. خدایا این دهه شصتیا چه هوشو ذکاوتی داشتن:))))))
 

sa@@ra

New member
یک جنایت کوچولو دیگه:25r30wi:
داییم حیوون زیاد دوس داره و کلی جیوون مختلف داره
یبار من و داداش مجترم خواستیم ببنیم وقتی امپول هوا میزنن به یکی چی میشه
این بود که یکی از سگای دایی جونمون شد کیس ما
:5:
بعد امپولو زدیمش ووووی اینم درجا جان به جان اقرین تنظیم کرد:25r30wi:
ولی بعدش یکم ناراحت شدیم اخه خیلی ناز بود

داییم بیچاره شکه شده بودطفلی ولی دعوامون نکرد عادت داشت به سوپرایزای ما:25r30wi:
 
آخرین ویرایش:

nuter.93

New member
نميدونم جرا تو دوران كودكي دوست داشتم تو دعوا مثل فيلما با مشب بزنم تو صورت كسي_ يه بار گارد گرفتم اين كار رو كردم طرف با تعجب نگام کرد ! بعدش کلی کتک خوردم ازش ! ( یکی نیست بگھ اخھ مگھ مجبوری )
 

bahramian0935

New member
ما دوران بچگی عاشق پنچر کردن دوچرخه دوستان وماشین هابودیم.یادش بخیر یکبار رفتیم توی یک باغ گردو بدزدیم صاحبش اومد چه کتکی خوردیم در کل خوب بود
 

sa@@ra

New member
ما دوران بچگی عاشق پنچر کردن دوچرخه دوستان وماشین هابودیم.یادش بخیر یکبار رفتیم توی یک باغ گردو بدزدیم صاحبش اومد چه کتکی خوردیم در کل خوب بود


ما هنوزم از اینکارا میکنیم
صدای ازیر ماشینارو دراوردنم خیلی حال میده خخخخخخخخ


:25r30wi::25r30wi:
 

bahramian0935

New member

ما هنوزم از اینکارا میکنیم
صدای ازیر ماشینارو دراوردنم خیلی حال میده خخخخخخخخ


:25r30wi::25r30wi:

مادیگه توبه کردیم.ولی هنوز نمیدونم چراحیوان ازاری میکنم.قطره پروستاتان خیلی تلخه دادم به خورد یک مرغ درجا مرد.
 

..RANA..

New member
من و دختر و پسرای همسایه و بچه های خالم رفتیم یه خونه باغ پیدا کزدیم که آلوچه بدزدیم ، سرایدارش اومد فک کرد داریم کار بد می کنیم :eek:t0837h0nn8zfqu8ultاز دور که می اومد طرفمون فحش و حرفای بد داد بهمون ... ما هم فرار کردیم .:4d564ad6:
 

bahramian0935

New member
مادیگه توبه کردیم ولی حیوان ازاری روبهت بگم..قطره پروستاتان دادم به مرغ خورد مرد
 

ROJO

New member
تو دوره امادگی یه ساعت میذاشتن زنگ تغذیه , بچه ها خوراکی هاشونو اونموقع میخوردن. بعد من و دوستم سر صب که میرفتیم مدرسه اول میرفتیم سراغ کیف یه بنده خدایی هر چی اورده بود رو برمیداشتیم, جالب اینجاس که اونم دوستمون بود... بعد که زنگ تغذیه میشد من و دوستم پشت یه میز مینشستیم خوردن بعد اون طفلی هی نیگاموون میکرد! ما که میگفتیم بیا پشت میز پیشمون با حسرت میگف مامانم خوراکی نذاشته برام ما هم مهربونی بخرج میدادیم میگفتیم بیا با ما بخور :25r30wi: بعد کلی ذوق میکرد میومد پیشمون آخیییییی فک کنم هیچوق از مامانش نپرسید که چرا براش چیزی نمیذاره تو کیفش :tsimuzpzwoap1t9y3o7بسی پلیدی کردیم . .:dadad4:
 

koosha

New member
کوچیک که بودم یه ابگیر نزدیک خونه خواهرمینا بود که منو داداشم میرفتیم ازونجا نوزاد قورباقه میگرفتیم میریختیم توی تشت.نمیدونم نوزاد قورباقه دیدین یا نه شبیه ماهی هست و دم داره.بعدش من میرفتم سوزن ته گرد می اوردم از یک طرف دماغشون وارد میکردم یعنی وقتی سوزن از سوراخ دیگه دماغش درمیومد چه ذوقی میکردم.:4d564ad6:حالا این بیچاره ها مشکل تنفسی پیدا میکردن نمیدونم ولی همونجور که سوزن تو دماغشون بود سنگین میشدن میرفتن ته آب.فکر کنم نفرین اونا بود دماغ من بزرگ شد :shocked:.البته الان که یادم میاد خیلی از خودم بدم میاد.امیدوارم هم اونا هم خدا منو بخشیده باشن:sad:
 
بالا