پیشکش به محضر نازدانه حسین؛ رقیه ... به مناسبت روز اول محرم

mohammad63

Well-known member
به جرم اينكه ندارم پدر زدند مرا
شبيه مادر در پشت در زدند مرا


خبر نداشتم اينها چقدر نامردند
خبر نداشتم و بي خبر زدند مرا


خدا كند كه عمويم نديده باشد، چون
پدر درست همين دور و بر زدند مرا


پدر، وقت غذا تازيانه مي آمد
نه ظهر و شام كه حتي سحر زدند مرا


سرم سلامت از اين كوچه ها عبور نكرد
چقدر مثلِ تو اي همسفر زدند مرا


چه بينِ طشت، چه بر نيزه ها زدند تو را
چه در خرابه، چه در رهگذر زدند مرا


چه چشم زخم، چه زخمِ زبان، چه زخمِ سنان
اگر نظر كني از هر نظر زدند مرا


فقط نه كعبِ نِيّ و تازيانه و سيلي
سپر نداشتم و با سپر زدند مرا


پدر من از سرِ حرفم نيامدم پائين
پدر پدر گفتم هر قَدر زدند مرا


مگر به يادِ كه افتاده اند دشمن­ها
كه بينِ اين همه زن بيشتر زدند مرا؟


زدند مادرتان را چهل نفر يكبار
ولي چهل منزل صد نفر زدند مرا
 
بالا