سلام بر تمام دوستان...من سال گذشته تقریبا آخرین فرد پذیرفته در کنکور بودم(کنکور93)....شاید بعنوان آخرین فرد هستم شاید صحبت هام حکایت کل و طبیب باشند...اما شرایط من واسه کنکور فرق داشت که هم اکنون مجال آن نیست...بنظر من همانطور که سایر دوستان ذکر کردند مهمترین عامل موفقیت انگیزه و امید...
با سلام خدمت همه ی دوستان گرامی...در روز جشن آمار یک مثنوی سروده ام که تقدیم همه ی شما عزیزان میکنم...
سلامی می کنم بر دوستانم
به استادان محجوب و جوانم
مبارک باد روز جشن آمار
بخوان شعر و دل ما را بدست آر
ز دست رشته ام دل خون گشتم
چو لیلا در پی اش مجنون گشتم
شب و روزم اریب و نابهنجار
پیاده...
سلام بر همه ی دوستان گل انجمن...من این مدت دسترسی به نت نداشتم و درگیر کارهای اولیه بودم...عرض کنم خدمتتان که ما هم این ترم 12 واحد بهمون دادند...استنباط...زیستی(1)...کلیات...اپی...اطلاع رسانی...علاوه بر سازمان مدیر گروهمون هم شبیه سازی برامون گذاشته... روشهای آمار زیستی(1) با محوریت آموزش R...
بسلامتی...منم دارم باروبندیل رو میبندم و فردا راهی اهواز هستم...خوابگاه هم دادند و میرم مستقر میشم و به امید خدا از دوشنبه کلاسهامون شروع میشن...برای همگان آرزوی موفقیت دارم...:riz304:
سلامی میکنم بر درس آمار
کنم تعریف من از ترس آمار
اگرچه ظاهر شعر است آمار
ولی حرف دل است آنرا نگه دار
صدک شو بهر من تا شاد گردم
اگر چارک شـــوی ناشاد گردم
اگر آمار ها یکـــــجا شود تن
سر آن تن بجز تو نیست حتما
ریاضی هستم و امید من تو
شب تاریکیم خورشید من تو
بیا نرمال...
مثل بیماری که بالاجبار خوابش می برد
مرد اگر عاشق شود دشوار خوابش می برد
می شمارد لحظه ها را؛ گاه اما جای او
ساعت دیواری از تکرار خوابش می برد
در میان بسترش تا صبح می پیچد به خویش
عاقبت از خستگی ناچار خوابش می برد
جنگ اگر فرسایشی گردد نگهبانان که هیچ
در دژ فرماندهی سردار خوابش می برد...
اول روضه میرسد از راه
قد بلند است و پردهها کوتاه
آه از آنشب که چشم من افتاد
پشت پرده به تکه ای از ماه
بچهی هیأتم من و حساس
به دو چشم تو و به رنگ سیاه
مویت از زیر روسری پیداست
دخترِه ... ، لا اله الا الله!
به «ولا الضالین» دلم خوش بود
با دو نخ موی تو شدم گمراه
چشمهایم زبان نمیفهمند
دین...
تعجب می کند یارم ز رفتاری که من دارم
تصور می کند دیوانه ام یاری که من دارم
نه او، هر کس دگر باشد تعجب می کند طبعاً
ز رفتار عجیب و نابهنجاری که من دارم
همه گویند رفتارم عجیب و نابهنجار است
و گاهی مایه شرم است اطواری که من دارم
خودم یکبار رفتار خودم را بررسی کردم
ولی دیدم که معقول است رفتاری که...
مردي صبح از خواب بيدار شد و ديد تبرش ناپديد شده . شك كرد كه همسايه اش آن را دزديده باشد ، براي همين ، تمام روز اور ا زير نظر گرفت.
متوجه شد كه همسايه اش در دزدي مهارت دارد ، مثل يك دزد راه مي رود ، مثل دزدي كه مي خواهد چيزي را پنهان كند ، پچ پچ مي كند ،آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصميم گرفت به...