*پاتوق پسرا*

[مجید دیجی]

یکی از فانتزام اینه برم خواستگاری جواب رد بهم بدن بعدش بگم پای کسه دیگه ای در میونه اونام بگن آره خیلی هم از تو بهتره.خلاصه باهزارجور التماس اسم و آدرس طرفو بگیرم و برم درحالی که مشغول مواد کشیدنه پیداش کنم و اول ازش با موبایل فیلم بگیرم بعد گردن یارو رو بگیرم ببرم درخونه دخدره.ازشانس خوب ماهم بابای دخدره درو باز کنه درهمین لحظه پسره رو(مردیکه معتاد)هول بدم تو حیاطشون وقبل از هر کاری فیلمو نشون بابای دخدره بدم .بعددرحالی که به بلیطی که واسه افق گرفتم نگاه میکنم صدای نرو نرو دخدره رو نشنیده بگیرم وبایه لبخند ژوکوند درافق محو بشم.
.
.
.
.
خب مگه چیعه:dadad4:

کلا 20 سال جون شدم ... مخصوصا اون جمله آخر که در افق محو می شی ...​

​

​

 

[diseases]

ﺍﻏﻠﺐِ ﺧﺎﻧﻮﻣﺎﯼِ ﺑﺎﻻﯼِ 50 ﺳﺎﻝ، ﯾـﻪ ﺧﺎﻃﺮﮤ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺩﺍﺭﻥ.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺟَـﻮﻭﻥ ﮐــﻪ ﺑــﻮﺩﻡ ، ﻫـﻤـﻪ ﺑـﻬﻢ ﻣﯿﮕـﻔـﺘـﻦ ﻋـﯿـﻦِ
ﮔـﻮﮔـﻮﺷـﯽ

 

[diseases]

یعنی یه شیرزن پیدا نمیشه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
شهرام شب پره رو شكست عشقي بده...
لامصب خیلی شاده...:|

 

[diseases]

اگه يه دفع بهت زنگ نزد،
يا اس ام اس نداد،
يا حالتو نپرسيد،
مثبت فکر کن،
.
.
.
.
.
.
شايدمرده...!!!

 

[هانیه]

روزی به دخترم خواهم گفت:
اگر خواستی ازدواج کنی با مردی ازدواج کن که به جای
ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺟﻤﻊ
می ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻭ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ می گویند
ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﻤﻊ می ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﻧﯿﮑﻮﺭ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺭﮊﯾﻢ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﻭ ﺳﺎﮐﺸﻦ ﻭ ﭘﺮﻭﺗﺰ ﻟﺐ ﻭ ﺟُﮏ ﻫﺎ و... صحبت می کنند؛
تو را ﺑﻪ دوچرخه ﺳﻮﺍﺭﯼ، ﺗﺌﺎﺗﺮ، ﮐﻨﺴﺮﺕ ﺭﻓﺘﻦ، ﻓﯿﻠﻢ ﺩﯾﺪﻥ، ﺷﻌﺮ ﻭ ﮐﺘﺎﺏ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ، كافه ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺷﺐ ﮔﺮﺩﯼ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﻫﻮا، سفرهاي ﺑﯽ ﻫﻮﺍ
ﺑﺎﮐﻮﻟﻪ ﭘﺸﺘﯽ ﻭ ﻋﮑﺎﺳﯽ ﻭ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﻭ ﺳﺮﺑﻪ ﺳﺮ ﻫﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ زند ﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ 'ﺑﺎ تو بودن' ايمان ﺩاشته باشد ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﻭ ﻫﺮ ﭘﺸﻪ ﯼ ﻧَﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ و ﺑﺮت ﺭﺩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮔﯿﺮﻧﺪهد، ﻭﺑﻪ تو ﺍﺣﺴﺎﺱ"ﺭﻓﯿﻖ"ﺑﻮﺩﻥ بدهد ﻭ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ "ﺯﻥ" ﺑﻮﺩﻥ!
طﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻪ
ﺭﻓﺎﻗﺖ ﻭ ﺭﺍﺑﻄﻪ تان ﺣﺴﻮﺩﯼ ﺷﺎﻥ ﺷود ...
ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺷﺎﯾﺪ زمان مناسبی رسیده،که تن به ازدواج بدهی!
وگرنه هیچ گاه به ذهن زیبایت خطور نکند که آرامش را در میان دستهایی خواهی یافت که تو را فقط زن می داند و زن!​

 

[diseases]

يه پسره نوشته بود:
فندک يادگاري دوستم مرا سيگاري کرد...!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
سوال من اينه:

حالا اگه کتاب فيزيک بهت داده بود وجدانا فيزيکدان ميشدي...؟

والا بخدا مردم دنبال بهونه ميگردن...!

 

[هانیه]

 

[diseases]

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﯼ ﭘﺴﺮﺍ ﺑﺪﻡ ﻣﯿﺎﺩ!
.
.




ﺧو لامصب...
ﻣﻦ ﺗﻮ خونه با شلوار کردي ﻧﺸﺴﺘﻢ ﺩارم هندونه ميخورم
چيکار به تو دارم ؟!

 

[necrotizing fasciitis]

این ماجرا رو میگم دقیقا دیروز اتفاق افتاد :
توی دزبانی نشسته بودم و داشتم پستم رو میدادم که دیدم سه تا دختر 16 تا 18 ساله جلو ستاد وایسادن و میخوان عکس بگیرن عاقا منم رفتم افسرنگهبان رو درجریان گذاشتم وبعد بهشون تذکر دادیم که برن و عکس نگیرن اونا هم رفتن پشت ستاد !
بعد افسر نگهبان گفت اینااحتمالا رفتن از پشت ستاد عکس بگیرن با یه سرباز برین بهشون گیر بدین و دورشون کنید!
عاقا منو سربازه به نیت گیر دادن رفتیم و دیدم بله میخوان عکس بگیرن که من گفتم خانم نمیشه اینجا عکس بگیرن منطقه نظامیه برین
حالا اونا قسم خوردن که توروخدا بذارین ما هم جدی که اصن امکان نداره که یهو نمیدونم چی شد جو و اتمسفر عوض شد و یکیشون گفت شماره تون رو بدین بما
ماهم همینجور کپ کردین باز اونیکی گفت داماد مامانمون میشی !
عاقا اصن یه وضی ما به نیت گیردادن رفتیم جلو که کلا موضوع عوض شد و اونا افتادن دنبال ما! ماهم دیدم اگه فرار نکینم اینا مارو میخورن حالا ما بدو اونا بدو که بیاین ما شوهر میخوایم یه سیصدمتری دویدم تا تونستیم فرار کنیم از دستشون :|:shocked:

این خاطره رو که بدونین تحریما چه اثری گذاشته رو جوونا :/

 

[12500]

این ماجرا رو میگم دقیقا دیروز اتفاق افتاد :
توی دزبانی نشسته بودم و داشتم پستم رو میدادم که دیدم سه تا دختر 16 تا 18 ساله جلو ستاد وایسادن و میخوان عکس بگیرن عاقا منم رفتم افسرنگهبان رو درجریان گذاشتم وبعد بهشون تذکر دادیم که برن و عکس نگیرن اونا هم رفتن پشت ستاد !
بعد افسر نگهبان گفت اینااحتمالا رفتن از پشت ستاد عکس بگیرن با یه سرباز برین بهشون گیر بدین و دورشون کنید!
عاقا منو سربازه به نیت گیر دادن رفتیم و دیدم بله میخوان عکس بگیرن که من گفتم خانم نمیشه اینجا عکس بگیرن منطقه نظامیه برین
حالا اونا قسم خوردن که توروخدا بذارین ما هم جدی که اصن امکان نداره که یهو نمیدونم چی شد جو و اتمسفر عوض شد و یکیشون گفت شماره تون رو بدین بما
ماهم همینجور کپ کردین باز اونیکی گفت داماد مامانمون میشی !
عاقا اصن یه وضی ما به نیت گیردادن رفتیم جلو که کلا موضوع عوض شد و اونا افتادن دنبال ما! ماهم دیدم اگه فرار نکینم اینا مارو میخورن حالا ما بدو اونا بدو که بیاین ما شوهر میخوایم یه سیصدمتری دویدم تا تونستیم فرار کنیم از دستشون :|:shocked:

این خاطره رو که بدونین تحریما چه اثری گذاشته رو جوونا :/

مگه پادگان ها خارج شهر نیس؟؟اینا کی بودن دیگه خیابونا شهر رو ب این وسعت ول کردن اومدن اونجاها؟؟:25r30wi:

 

[bioshimi93]

این ماجرا رو میگم دقیقا دیروز اتفاق افتاد :
توی دزبانی نشسته بودم و داشتم پستم رو میدادم که دیدم سه تا دختر 16 تا 18 ساله جلو ستاد وایسادن و میخوان عکس بگیرن عاقا منم رفتم افسرنگهبان رو درجریان گذاشتم وبعد بهشون تذکر دادیم که برن و عکس نگیرن اونا هم رفتن پشت ستاد !
بعد افسر نگهبان گفت اینااحتمالا رفتن از پشت ستاد عکس بگیرن با یه سرباز برین بهشون گیر بدین و دورشون کنید!
عاقا منو سربازه به نیت گیر دادن رفتیم و دیدم بله میخوان عکس بگیرن که من گفتم خانم نمیشه اینجا عکس بگیرن منطقه نظامیه برین
حالا اونا قسم خوردن که توروخدا بذارین ما هم جدی که اصن امکان نداره که یهو نمیدونم چی شد جو و اتمسفر عوض شد و یکیشون گفت شماره تون رو بدین بما
ماهم همینجور کپ کردین باز اونیکی گفت داماد مامانمون میشی !
عاقا اصن یه وضی ما به نیت گیردادن رفتیم جلو که کلا موضوع عوض شد و اونا افتادن دنبال ما! ماهم دیدم اگه فرار نکینم اینا مارو میخورن حالا ما بدو اونا بدو که بیاین ما شوهر میخوایم یه سیصدمتری دویدم تا تونستیم فرار کنیم از دستشون :|:shocked:

این خاطره رو که بدونین تحریما چه اثری گذاشته رو جوونا :/

نههههههههه
احتمالا از دبیرستان فرار کرده بودن بد بختا اشتباهی اومدن پادگان شما
این داستان هم از داستانهای باور نکردنی نکرو :25r30wi:

 

[necrotizing fasciitis]

پادگان ما اسمش ستاد مرکزی فرماندهی استان همدان هستش
اینم آدرسش
Wikimapia - Let's describe the whole world!

 

[necrotizing fasciitis]

شما دخترا نمیخواین قبول کنین

 

[necrotizing fasciitis]

پسرا توی پاتوق دختر===> دخترا توی پاتوق پسرا
بعدا جاله همه با ادغامش مخالفن
کلا آدمای جالبی هستیما

 

[diseases]

مسابقه بیس سوالی دخترا :|

.
.
.

- جان داره ؟
.
- نه

- اووووووووخی !




چلا مُولده؟؟؟ …

 

[diseases]

دختره زنگ زده میگه
چیکار میکنی؟
میگم دوسیب میکشم ...
.
.
.
.
.
میگه بهت نمیاد نقاش باشی
.
.
.
.
.
تا چش و گوشش باز نشده برم بگیرمش.این زن زندگیه والا

 

[nazanin...]

این ماجرا رو میگم دقیقا دیروز اتفاق افتاد :
توی دزبانی نشسته بودم و داشتم پستم رو میدادم که دیدم سه تا دختر 16 تا 18 ساله جلو ستاد وایسادن و میخوان عکس بگیرن عاقا منم رفتم افسرنگهبان رو درجریان گذاشتم وبعد بهشون تذکر دادیم که برن و عکس نگیرن اونا هم رفتن پشت ستاد !
بعد افسر نگهبان گفت اینااحتمالا رفتن از پشت ستاد عکس بگیرن با یه سرباز برین بهشون گیر بدین و دورشون کنید!
عاقا منو سربازه به نیت گیر دادن رفتیم و دیدم بله میخوان عکس بگیرن که من گفتم خانم نمیشه اینجا عکس بگیرن منطقه نظامیه برین
حالا اونا قسم خوردن که توروخدا بذارین ما هم جدی که اصن امکان نداره که یهو نمیدونم چی شد جو و اتمسفر عوض شد و یکیشون گفت شماره تون رو بدین بما
ماهم همینجور کپ کردین باز اونیکی گفت داماد مامانمون میشی !
عاقا اصن یه وضی ما به نیت گیردادن رفتیم جلو که کلا موضوع عوض شد و اونا افتادن دنبال ما! ماهم دیدم اگه فرار نکینم اینا مارو میخورن حالا ما بدو اونا بدو که بیاین ما شوهر میخوایم یه سیصدمتری دویدم تا تونستیم فرار کنیم از دستشون :|:shocked:

این خاطره رو که بدونین تحریما چه اثری گذاشته رو جوونا :/

به قول داداشم این دوره و زمونه جای گرگ و میش عوض شده ، دوره آخر الزمان که میگن همینه دیگه.

 

[mw.ashel]

:riz277:

ادب از قیمتی ترین سرمایه ها و میراثهای حیات آدمی «ادب» است،
حتی بالاتر از ثروت و سرمایه است.

(ادب مرد، به ز دولت اوست)​

 

[diseases]

اینـایی که تـو عصبانیـت
هر چـی دوسـت داری بهشـون میگـی
آخر بغلـت میکنـن میگـن
باشـه فقـط تو آروم بـاش ...





از اینا
کسی نداره؟
منم یکی ميخام!

 

[diseases]

ﭼـــــﺮﺕ ﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﭘﺴﺮﺍ ﺗﻮﻱ ﺷﺮﻭﻉ ﺭﺍﺑــﻄﻪ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﻦ :
ﺗﺎﺣﺎﻻ ﺑﺎ ﮐﺴــــﯽ ﺑﻮﺩﯼ؟!




ﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﻣﻨﺘــﻈﺮ ﺗو ﺑـﻮﺩﻩ:|||