๑๑ مشـــاعره با واژهـ ๑๑

FARNAZz

Member
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت

تنها
 

mohana

Well-known member
.
.

تنهایی ام را با تو قسمت میکنم سهم کمی نیست
گسترده تراز عالم تنهایی من عالمی نیست

کلمه بعدی: سهم
 

Hossein2468

New member
هر دم زند هوس به چراغ دگر مرا
رسوا کند ز شکوه ی داغ دگر مرا


بعدی:یاس
 

mohana

Well-known member
من خودم این شعر رو حفظ نبودم...
اما خیلی خوشم اومد:rose:

وقتی فشرد ،
قامت آن یاس پشت در
دستان باغبان ، به مناجات رفته بود
با این سئوال سخت :
گل را به پشت در ،که به دیوار می زند؟
این سوره بزرگ
این کوثرسترگ
اینک کبود و خسته ، چه تفسیر می شود!

کلمه بعدی: پاییز
 

mehrshad.namdar

New member
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر؛ با آن پوستین سردِ نمناکش.
باغ بی برگی،
روز و شب تنهاست،
با سکوت پاکِ غمناکش.
سازِ او باران، سرودش باد.
جامه اش شولای عریانی‌ست.
ورجز،اینش جامه ای باید .
بافته بس شعله ی زرتار پودش باد .
گو بروید ، هرچه در هر جا که خواهد ، یا نمی خواهد .
باغبان و رهگذران نیست .
باغ نومیدان
چشم در راه بهاری نیست
گر زچشمش پرتو گرمی نمی تابد ،
ور برویش برگ لبخندی نمی روید ؛
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست ؟
داستان از میوه های سربه گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید .
باغ بی برگی
خنده اش خونیست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن .
پادشاه فصلها ، پائیز .
شیدا
 

ROJO

New member
شدم از عشق تو شيدا، کجايي
به جان مي جويمت جانا، کجايي

همي پويم به سويت گرد عالم
همي جويم تو را هر جا، کجايي



ناب
 

FARNAZz

Member
نتوانست فراموش کند مستی را
هر که از دست تو یک قطره می ناب گرفت
کی به انداختن سنگ پیاپی در آب
ماه را می شود از حافظه آب گرفت
فاضل نظری

ماه
 

Prof.Abdi

New member
ماها تو سفر کردی و شب ماند و سیاهی
از ناله نه مرغ شب خفت ، نه ماهی
 

Asoo

New member

سلام ......
چون نفر قبلی کلمه رو مشخص نکرده بود من کلمه پاییز رو انتخاب کردم

ام
ا پاییز،

فصل خرمالوست!!

فصل کس تنهایی

فصل هزار چیزی است که یک جایش می لنگد....

شاید فصل هزار بهانه دیوانگی



بعدی با سکوت
 
آخرین ویرایش:

FARNAZz

Member
نشان داغ دل ماست لاله ای که شکفت
به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید
بیا که خاک رهت لاله زار خواهد شد
ز بس که خون دل از چشم انتظار چکید

خسته
 

mohana

Well-known member
.
.

می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه ی خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه ی خویش

کلمه بعدی: غروب
 

NB92

New member
غروب سرد زمستان چه دلگیر است
تنم از این همه سرمای دلشکن سیر است
چه ناله ها که نکردیم از این غروب حزین
مگر غروب غم انگیز هم به دست تقدیر است؟

واژه بعدی : غم
 

diyana.m

New member
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
بعدی:شاه
 

mohana

Well-known member
.
.

خدایا مالک و الملکا تو در هر عالمی شاهی
تو را دارم چه غم دارم ز حال من تو آگاهی

کلمه بعدی: دل
 

Asoo

New member

نـﮧ نمـﮯدآنـﮯ !

هیچکس نمـﮯدآند. . .

پشت این چهره ی آرام در دلم چـﮧ مـﮯگذرد...

نمـﮯدآنـﮯ!

کسی نمـﮯدآند. . .

این آرامش ِ ظاهــر و این دل ِ نـا آرام ،

چقدر خستـﮧ ام مـﮯکند . .



بعدی با اشک
 

FARNAZz

Member
مرا آزردی و گفتم که خواهم رفت از کویت
بلی رفتم ولی هر جا که رفتم دربدر رفتم
به پایت ریختم اشکی و رفتم در گذر از من
ازین ره بر نمی گردم که چون شمع سحر رفتم

قلب
 

sepideeee

New member


قلب بی حاصل مارا بزن اکسیر مراد
یعنی از خاک در دوست نشانی به من آر

کلبه
 

FARNAZz

Member
آن یوسف چون ماه را از چاه غم بیرون کشید
در کلبه ی احزان چرا این ناله ی محزون کنید
از چشم ما آیینه ای در پیش آن مه رو نهید
آن فتنه ی فتانه را برخویشتن مفتون کنید

دوست
 
بالا