آرامش، چون همه اونها رو که داشته باشی آرامش داری. حال کردید چقدر زرنگم:thumbsupsmileyanim::4d564ad6:
ببین دم امتحانی آدم تو چه تاپیک ها که نمیره!:riz481:
سؤال: چرا مرغ از خیابان رد شد؟
******************************************************
ــ ارسطو : طبیعت مرغ اینست که از خیابان رد شود.
ــ مارکس : مرغ باید از خیابان رد میشد. این از نظر تاریخی اجتناب ناپذیر بود.
ــ خاتمی : چون میخواست با مرغهای آن طرف خیابان به گفتگو بنشیند.
ــ نیچه : چرا که نه؟
ــ فروید : اصولاً مشغول شدن ذهن شما با این سؤال نشان میدهد که به نوعی عدم اطمینان جنسی دچار هستید. آیا در بچگی شصت خود را می مکیدید؟
ــ داروین : طبیعت، مرغ را برای توانمندی ردشدن از خیابان انتخاب کرده است.
ــ همینگوی : برای مردن، در زیر باران.
ــ اینشتین : رابطۀ مرغ و خیابان نسبی است.
ــ سیمون دوبووار : مرغ نماد زن و هویت پایمال شده اوست. رد شدن از خیابان در واقع کوشش بیهودۀ او در فرار از سنتها و ارزشهای مردسالارانه را نشان میدهد.
ــ پاپ اعظم : باید بدانیم که هر روز میلیونها مرغ در مرغدانی می مانند و از خیابان رد نمیشوند. توجه ما باید به آنها معطوف باشد. چرا همیشه فقط باید درباره مرغی صحبت کنیم که از خیابان رد میشود؟
ــ صادق هدایت : از دست آدمها به آن سوی خیابان فرار کرده بود غافل از اینکه آن طرف هم مثل همین طرف است، شاید هم بدتر.
ــ شیرین عبادی : نباید گمان کرد که رد شدن مرغ از خیابان به خاطر فرار از اسلام بوده است. در تمام دنیا پذیرفته شده که اسلام کسی را فراری نمیدهد!!
ــ روانشناس : آیا هر کدام از ما در درون خود یک مرغ نیست که میخواهد از خیابان رد شود؟
ــ نیل آرمسترانگ : یک قدم کوچک برای مرغ، و یک قدم بزرگ برای مرغها.
ــ حافظ : عیب مرغان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت، که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت.
ــ بیل کلینتون : من هرگز با مرغ تنها نبودم.
ــ ناصرالدین شاه : یک حالتی به ما دست داد و ما فرمودیم ازخیابان رد شود. آن پدرسوخته هم رد شد.
ــ سهراب سپهری : مرغ را در قدمهای خود بفهمیم، و از درخت کنار خیابان، شادمانه سیب بچینیم.
ــ طرفدار داستانهای علمی تخیلی: این مرغ نبود که از خیابان رد شد. مرغ خیابان و تمام جهان هستی را به عقب راند.
ــ اریش فون دنیکن : مثل هر بار دیگر که صحبت موجودات فضاییست، جهان دانش واقعیات را کتمان میکند. مگر آنتن های روی سر مرغ را ندیدید؟
ــ سعدی : حکایت آن مرغ مناسب حال توست که شنیدم که در آن سوی خیابان و در راه بیابان و در مشایعت مردی آسیابان بود وی را گفتم: از چه رو تعجیل کنی؟ گفت: ندانم و اگر دانم نگویم و اگر گویم انکار کنی.
ــ رنه دکارت: از کجا میدانید که مرغ وجود دارد و یا خیابان؟
ــ لات محل : به گور پدرش میخنده هیشکی نمیتونه تو محل ما ازخیابون رد بشه.
ــ بودا : با این پرسش طبیعت مرغانۀ خود را نفی میکنی.
ــ پدرخوانده : جای دوری نمیتواند برود.
ــ فروغ فرخزاد: آه آه از خیابانهای کودکی من، هیچ مرغی رد نشد.
ــ ماکیاولی : مهم اینست که مرغ از خیابان رد شد. دلیلش هیچ اهمیتی ندارد. رسیدن به هدف، هر نوع انگیزه را توجیه میکند.
ــ پاریس هیلتون : خوب لابد اونور خیابون یه بوتیک باحال دیده بود.