فـردا اگـر بـدون تـو بـایـد بـه سـر شـود
فـرقـی نـمی کنـد شب مـن کـی سحـر شـود
رنـج فـراق هست و امـید وصـال نیست
این"هست و نیست"کاش کـه زیر و زبر شـود
شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست
بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود
رازی نهفته در پس حرفی نگفته است
مگذار درد دل کنم و دردسر شود
ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند
دیگر قرار نیست کسی با خبر شود
موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است
بگذارگفتگو به زبان هنر شود:dadad4: