من از توی کتابای امیر خانی فقط نشت نشاء رو دوست دارم (راجع به فرار مغزها ) . یه بار به توصیه یه عاشق دلباخته ! کتاب من او رو خوندم ، حالم به حدی بد شد که کتابو ریز ریز کردم !!!
بر خلاف کتابی مثل شازده کوچولو و یا جین ایر که اصلا بعد جسمانی عشق مطرح نیست ، نمیدونم چرا رمان های ایرانی انقدر به بعد جسمانی قضیه علاقه مندند ؟
مثلا کلمه ای که مدام توی رمان من او تکرار میشد : آبشار قهوی موهاش !!!
و جنبه های زشت مرگ مثل بوی گوشت سوخته ...
حالا این کتاب چطوره ؟ شبیه من او که نیست ؟!
خب!
از به ، اصلا رمان نیست.
یک کتاب کوچیک، به نسبت بقیه کتابهاش(داستانها)، کلا بصورت مجموعه ای از چندیدن نامه (با فرمت از فلانی به فلانی) که یک داستان در مورد جنگ روایت میکنه.
بسیار جذاب بود برام یکی دوسال پیش خوندم،
متاسفانه نشت نشا رو نخوندم، خیلی تعریف میکنند،دنبالشم ولی دسترسی نداشتم.
از امیرخانی، بیوتن، از به،داستان سیستان، من او رو خوندم
که من او فاجعه بود به نظر من.
بیوتن هم جالب.
از به هم خیلی خوب.
داستان سیستان هم که بوی پاچه خاری میداد(اونایی که خوندن میدونند چی میگم)